ایلنا: لاجان و کمرمق لب میزند، واژههایش مبهم و کشیده است، انتهای نگاهش به مسیری نامعلوم دوخته شده است. پایینتر از روشنی چشمهایش، دقیق زیر پلکهایش بهاندازه یک بند انگشت فرو چاله درست شده است، فرو چالهای به رنگ سیاه سرنوشتش.
زیبایی خندههایش با تکیدن دندانهایش به یغما رفته و گرد پیری هزار ساله بر چهره جوانی اش نشسته است. هنوز ۳۰ سال هم ندارد اما آن قامت خمیده و لاجانش بیش از این ها را نشان میدهد.
وقتی میگوید ۲۹ساله است، در وهله اول باورم نمیشود ولی با دیدن چهرهای که جوانی از آن رخت بر بسته، تازه میفهمم که اعتیاد چگونه یک آدم را چند شبه پیر میکند.
گرایش به مصرف مواد مخدر«آبرو، آرزو و دار و ندار آدم را یک شبه چوب حراج میزند» اینها را ستاره میگوید که امید در دلش زندهبهگور شده است. زنی که در سر چهار راه با ماسک و چادر سیاه و سرنوشت سیاه روزگار میگذراند.
در کلامش هیچ ردی برای پاک شدن دیده نمیشود، اصلا برای ترک کردن برنامهای ندارد و در یک کلام او هنوز از مصرف کردن مواد مخدر سیر نشده و سرش به سنگ نخورده است.
می خواستم ترغیبش کنم به ترک، به رفتن به کمپ، او نه روی خوش نشان داد، نه از روزگار دَرهَم بَرهَم و آشفته اش گفت و نه جواب درستی برای رفتن به کمپ.
ستاره همه حواسش فقط به چراغ راهنمایی سر چهار راه بود که پس از قرمز شدن، دستانش را بهسوی رانندگان و سرنشینان خودروها دراز کند، برای چندرغاز پول که دودش کند و تمام…
روایت روزگار زنان معتاد و عریانی داستان زندگی شان به گونه ایست که برای نوشتنش نیاز به هیچگونه مقدمهچینی نیست.
آنچه که در این گزارش روایت میشود، قصه به یغما رفتن زندگی زنانی است که در خیلی از مواقع نقشی در این بیسر و سامانی نداشتند، اما حالا دلیل نگاههای گاه و بیگاه عابران از روی ترحم و برخی نگاههای مشمئز کننده شدهاند.
نه ستاره، نه مریم و نه زهره هرگز تمایلی به انگشتنما شدن در جامعه نداشتند، اما حالا قیافههای رنگپریده، دندانهای تکیده و زندگی در خرابهها و میان دهها آدم شبیه خودشان و بهاصطلاح افیونی، آنان را سوژه کرده و تاوان ندانم کارهای شان را میدهند.
آنچه در ادامه این گزارش میآید حاصل چهار ساعت گفتوگو با زنان معتادی است که هر روز، هر ساعت در خیابانهای شهر برای تهیه پول مواد پرسه میزنند و در سیاهیهای مخوف اعتیاد گم شدهاند.
روایت مریم/ اینجا نوری تلالو میزند
۳۷ساله است و تلاش میکند خندهرو باشد اما مدام با دست ردیف دندانهایش را سرپوش میگذارد، از خودش و از روزگار جوانی به یغما رفته اش میگوید.
از زمانی که ازدواج کرد و پس از شش ماه متوجه شد همسرش اعتیاد دارد. مریم با همسرش سهراب نگهبان یک باغ انگور در اطراف شیراز بودند، شب بیداریهای سهراب کار دستش داده بود.
برای کار و تلاش بیشتر، شوهرش به او قرص متادون میداد تا توانش برای کار در مزارع اطراف بیشتر شود. در ابتدا فقط یک تکه کوچک اما همان یک تکه قرص، شیرازه زندگی شان را فرو پاشید.
اگرچه سهراب پس از سالها ترک کرد و پای ثابت کلاسهای NA شد، اما مریم روزگارش سیاه شد و به هوای کار بیشتر روز به گرفتار انواع مواد مخدر از متادون، تریاک، شیره، شیشه و هرویین شد و تا جایی که سهراب چند سالی می شود که رهایش کرده است.
مریم میگوید: پس از رفتن بیخبر سهراب خانوادهام مرا به کمپ دادند، مدتها در کمپ ماندم اما با برگشت دوبارهام به روستا لغزیدم و دوباره روز از نو روزی از نو.
اگر چه او معتقد است که در کمپهای ترک اعتیاد نور امید تلالو میزند.
روزگار سیاه ستاره!
میگوید کسی کاری بهکار ما ندارد، اصلا عارشان میشود که به ما نگاه کنند، بخاطر همین نه از شب و نه از خیابان و نه از هیچکس ترسی ندارم.
ساعت حوالی ۱۱ صبح است و خیابانهای شهر، پُر ازدحام از ترافیک هزاران نفر عابر و خودرو لبریز شده، چهار راه با چراغ راهنمای اش، تنها سهم ستاره از زندگی در جغرافیای درندشت کلانشهری به نام شیراز است.
انگار سوز سرمای آبان هم نتوانسته او را در سر پناه، سرجایش بنشاند، نه روز میشناسد و نه شب، دربه در خیابانها برای تکدی گریست تا مواد مصرفی اش را مهیا کند، ستاره با هفت و هشت زن و مرد همه در حاشیه شهر زندهاند و مواد مخدر مصرف می کنند.
او دو ماه دیگر ۳۵ ساله میشود در حالیکه دندانهای تکیده و تار موهای سپید شده اش حکایت روزگار سیاه سرنوشتش را بیان میکند.
به گفته خودش ۱۷ ساله است که چشمانش جز سیاهی دود انواع مواد مخدر چیزی به خود ندیده است، دختری که فقر و اعتیاد خانوادگی او را به ورطه نابودی کشانده است. و به دلیل گران شدن مواد مخدر سنتی به صنعتی روی آورده است.
پایپ را لابه لای آستین پیراهنش جابجا میکند و میگوید: میبینی خانم همین یک تکه شیشه روزگار مرا سیاه کرده است، نه خواب دارم نه خوراک فقط باید بهدنبال تهیه شیشه یا هروئین باشم و راهی جز گدایی ندارم.
زهره و جوانی بر باد رفته اش!
ساکن حلبی آبادهای حاشیه شهر است، او متولد یکی از شهرهای شمالی استان فارس است که بعد از اعتیاد از سوی خانواده طرد شده است.
زهره برای بهدست آوردن مواد هرگونه خلافی که فکرش را بکنی کرده است، از سرقت، تکدیگری و… این ها را خودش میگوید.
او ۲۵ سال دارد اما آنگونه که میگوید از ۱۹ سالگی توسط پسری که به وی وعده ازدواج داده بود گرفتار مواد میشود.
هر چه خانواده اش اصرار به قطع ارتباط با آن جوان میکنند نمیپذیرد و سرانجام تن به ازدواج با جوانی میدهد که فکر میکرد عاشقش است.
زهره با دلی پردرد ادامه می دهد، حسام معتاد بود و مرا که ابتدا از مصرف خود داری میکردم مجبور به استعمال مواد سنتی کرد. گرفتار شدم تا آنجا که هر روز پای منقل چُرت میزدم. توان مقابله نداشتم، هر روز زیر مشت و لگد حسام آرزوی مرگ می کردم. تابآوریام به صفر رسیده بود، برگشتم تا خانوادهام نجاتم دهند اما آنها مرا طرد کردند.
زن جوان پُکی عمیق به سیگار لای انگشتان کبود از سوختگیهای مداومش میزند و میگوید: خانوادهام مرا فراموشکردند و پدرم گفت دختری به نام زهره ندارد، البته حق هم داشت، با آن قیافه دربوداغان من چگونه میتوانست جلوی مردم سربلند کند؟.
زهره میگوید: دلم می خواست دوباره به گذشته برگردم، آن وقت هرگز عاشق نمی شدم و به بخاطر مخالفت پدرم برای تصمیم به ازدواج با مردی معتاد بیحرمتی نمی کردم، خونبه دل مادرم نمی کردم و کاری نمی کردم که برادرم جلوی مردم سرش از شرم و خجالت پایین باشد.
زهره میگرید و دوباره پُکی عمیق به سیگارش میزند. دردهایش همچون خوره بهجانش افتادهاند، او دوباره از سرنوشت سیاهش میگوید و من به او و جوانی از دسترفته اش میاندیشم که لابه لای زبالهها و نخالهها بر باد رفته است.
وجود ۳۰۰ زن معتاد متجاهر در شیراز
زنانی مانند زهره، مریم و ستاره که ابایی از مصرف مواد در اماکن عمومی ندارند، به معتاد متجاهر مشهورند، معتادانی که به گواه آمارهای شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان فارس تعدادشان به حدود ۳۰۰ نفر در کلانشهر شیراز برآورد شده است.
در همین راستا، دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان فارس میگوید: باتوجه به گرایش جامعه نسبت به استعمال سیگار و قلیان و عدم نظارت و کنترل خاص در این زمینه، معمولا از سنین ۱۵سالگی تمایل مصرف در بانوان بروز و از دید کارشناسان یکی از عوامل ورود به چرخه مصرف مواد مخدر و روانگردانها مصرف سیگار و قلیان است.
ارسطو ترکمان منش میگوید: تعدادی از بانوان مبتلا به اعتیاد در شیراز که مصرف تفننی دارند بهصورت سرپایی به مراکز درمانی مراجعه میکنند و عدهای هم بهخاطر شرایط خاص نقش زن در خانواده تاکنون برای درمان به مراکز مراجعه نکردهاند و یا جزء افراد ساماندهی شده پلیس نبودهاند.
به گفته او؛ فرار از واقعیت و تن ندادن به تَرک برای جلوگیری از نگاه منفی جامعه باعث میشود که این دسته از زنان در وضعیت بحرانی قرار گرفته که انجام روند درمانی آنان بهمراتب سخت تر از زمانی است که یک بیمار بهموقع نسبت به درمان خود اقدام میکند.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر فارس با تاکید بر کثرت جمعیت معتادین در مرکز استان، اعلاممی کند: با استناد به آخرین آمارها از اعتیاد در استان فارس، ۲۲۰ هزار نفر در فارس اعتیاد دارند که از این تعداد ۷ درصدشان را زنان و ۹۳ درصد دیگر را مردان تشکیل میدهند.
سن اعتیاد در فارس ۲۴ ساله است!
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان فارس این را هم اعلام میکند که سن شروع اعتیاد زنان در این استان ۲۴ساله است اما گاها مشاهده میشود که مصرف مواد مخدر در سنین کمتر از ۲۴ سال هم وجود دارد.
شیراز، مرودشت و کوهچنار صدرنشین مصرف مواد مخدر زنان
به گفته او شهرستانهای شیراز، مرودشت و کوهچنار بیشترین آمار مبتلایان به مواد مخدر استان فارس را دارند که به مراکز بازپروی ارجاع داده میشوند.
ترکمان منش در بخش دیگری از سخنان خود از گرایش زنان این استان به مصرف روانگردانهایی نظیر ماری جوانا و گل، به دلیل زمان بر بودن مصرف مواد مخدر سنتی سخن به میان میآورد و اظهار میکند: از دیگر عواملی که در حوزه آسیبهای اجتماعی باعث تهدید بانوان میشود وجود آرایشگاهها و باشگاههای ورزشی که معمولاٌ غیرمجاز فعالیت میکنند، است که نسبت به عرضه داروهای لاغری و چاقی و یا انرژیزا با مشتقات مواد مخدر و روانگردانها اقدام میکنند، غافل از اینکه مقدمات اعتیاد و مصرف دائمی مواد مخدر را فراهم میکند.
فضای مجازی زمینهساز افزایش دامنه آسیبهای مواد مخدر
ترکمان منش یکی دیگر از عواملی که اینروزها سبب افزایش دامنه آسیب مواد مخدر بهجامعه زنان میشود، را فضای مجازی میداند و بیان میکند: با توجه به شناسایی مراکز آسیب اما شوربختانه نظارت و کنترلی خاصی صورت نمیگیرد درحالیکه خیلی از افراد جامعه بهویژه جوانان وقت خود را در این فضا میگذرانند.
او جمعیت زنان معتاد در فارس که در وضعیت بحرانی اعتیاد قرارگرفتهاند را نزدیک به ۳۰۰ اعلام میکند که مصرف شدید مواد مخدر و روانگردانهایی دارند که سبب شده از سوی خانوادهها طرد شده و بهعنوان معتادان بیخانمان شناخته شوند.
ترکمان منش به وجود دو مرکز ویژه بانوان برای نگهداری و پاکسازی این دسته از زنان در فارس اشاره میکند و میگوید: یکی از این مراکز جهت پذیرش بیماران خود معرف یا معرفی شده از سوی خانواده و مرکز دیگر جهت پذیرش زنانی که از مراجعه به مراکز درمانی برای درمان خود خودداری و اصرار بر مصرف مواد مخدر و روانگردانها را دارند، است که با دستور قضایی توسط پلیس ساماندهی برای نگهداری، درمان وکاهش آسیب ارجاع میشوند.
۱۵۰ مرکز سرپایی در فارس به معتادان خدمات میدهد
دبیر شورای مبارزه با مواد مخدر استان فارس تاکید میکند: برای پیشگیری از ورود مصرفکنندگان جدید به چرخه مواد مخدر، اطلاعرسانی و آگاهسازی در فضای حقیقی و مجازی در دستور کار دستگاههای فرهنگی و پیشگیری و سازمانهای مردمنهاد فعال و همکار در این عرصه قرار دارد.
او میگوید: علاوه بر دو مرکز درمانی ویژه بانوان معتاد متجاهر، تعداد ۱۵۰ مرکز سرپایی و ۱۳ مرکز کاهش آسیب بدون محدودیت به بانوان و آقایان نیازمند درمان اعتیاد خدمات ارائه میدهند.
مریم، ستاره و زهره نمونههای کوچکی از زنان درگیر اعتیاد در استان فارس هستند که طبق آمار رسمی ۷ درصد از جامعه آماری را به خود اختصاص داده است که اگر تعدادشان در شیراز ۳۰۰ نفر کارتنخواب یا بیخانمان هم باشند، به این راحتی نمی توان از فروپاشی خانوادهها، تولد فرزندانی با پدران نامعلوم، انواع بیماریهای مقاربتی، ایدز و سایر بیماریها گذشت.
با همه این تفاسیر این زنان عضو جامعه هستند و انکار آنان هیچ دردی از جامعهرا که دوا نمیکند هیچ بلکه روز به روز به افزایش آسیبهای اجتماعی دامن میزند.
نظرات