فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد چنین تحلیل کردند:
۱- مسعود پزشکیان مهمترین راهبرد انتخاباتی و سپس ایجاد دولت خود را بر راهبرد وفاق بنیان گذاشت. درک وی از تحولات داخلی موید این واقعیت بود که رییسجمهوری که در دل این نظام سیاسی به قدرت میرسد، نمیتواند به شکل اپوزیسیون رفتار کند. یا شرایطی رقم بخورد که اضلاع مختلف حکومت چون جزیره رفتار کند. بزرگترین خطای راهبردی در دل ساختار حکمرانی ایران ایجاد تعارضات درونی و شبه دیالکتیکی است. دقیقا در جایی که باید چون یک سمفونی هماهنگ، هارمونی خود برای نیل به اهداف را کوک میکرد، به تکمضرابهای گوشخراشی بدل میشد که کمتر به مخالف و دشمن نیاز داشت.
پزشکیان این نکته را خوب فهمید؛ اینکه اگر میخواهد کاری بکند، باید دیگر ارکان نظام سیاسی را با خود همراه گرداند. باید از توان و ظرفیت آنها بهره ببرد. از سطح تنشها و دوئیتها بکاهد و به سطحی معقول از تعامل سوق یابد. تا اینجای کار میتوان این استراتژی را مورد حمایت قرار داد.
۲- هر کاندیدایی با تکیه بر شعارهای منحصربهفرد خود، هواخواهان و متحدانی را جلب و همراه میکند. پزشکیان هم از این قاعده مستثنی نیست. او سابقهای طولانی در جریان اصلاحات داشت. بارها در هیات نماینده تبریز به مجلس راه یافته بود و ردای وزارت را هم برتن کرده بود.شاید در این انتخابات همه بار و وزن وی تنها بر دوش اصلاحطلبان نبوده باشد، اما بیتردید ماشین کمپین و سیاستورزی او بر اعتبار و قدرت اجتماعی اصلاحطلبان و میانهروها و برخی از اصولگرایان غیر پایداری استوار بود. نباید فراموش کرد که او تنها کاندیدای بازمانده جریان اصلاحات بود. لذا تکیه اصلی او بر پایگاه اجتماعی آنها، منتقدین و باورمندان کنش سیاسی استوار بود. بدیهی است وقتی کاندیدایی به پیروزی میرسد، تکیه اصلیاش بر استراتژی مدیریتی، پایبندی و ابرام بر شعارهای خود و بهرهوری از نیروهای سیاسی و مدیران همسو با خود است.
۳- بررسی عملکرد چندینماهه پزشکیان نشان میدهد بیش از آنکه حامیان و همراهانش در بافت و ساخت دولت سهیم بوده باشند، رنگینکمانی از مدیران و عناصر نامعتقد به این دولت از فرصتهای موجود بهره بردهاند.
بخش موثری از نیروهای وفادار دولت یا تایید صلاحیت نشدند، یا با موانع دیگری مواجه شدند و برخی دیگر هم اساسا فضا را برای خود مناسب ندیدند. از آن سو با تکیه بر وفاق و تحمل و مردمداری و میانداری رییسجمهور از گروهها و نمایندگان فرقههای مختلف اصولگرایی و حتی برخی از مخالفین رییسجمهور نیز به دولت راه یافتند.
در کابینه دولت نمایندگان دولت قبلی و سران قوای موجود به نام وفاق به کابینه راه یافتند. در انتخاب استانداران بسیاری از نیروهای حامی ناامید گشتند (هرچند انصافا باید به وزارت کشور نمره قبولی داد) در چینش فرمانداران و مدیران کل، مداخله نمایندگان مجلس و نهادهای امنیتی و نظامی عرصه را بر هواخواهان و فعالان ستادهای انتخاباتی پزشکیان چنان تنگ کرده که بسیاری هنوز دولت به پایان یک سال نرسیده گلایههای خود را مطرح کردهاند.
هر دولت شناسنامه و هویت سیاسی مشخصی دارد این امر شامل دولت پزشکیان هم میشود. اما رییسجمهور حتما میداند، وفاق در راستای تحقق اهداف و برنامههای ایشان است، نه آنکه وفاق بستری برای غلبه ورشکستگان بر فاتحان انتخابات شود.
۴- به نظر رییسجمهور باید به آن ۵۰ درصدی که در انتخابات مشارکت نکرده و کنش سیاسی در دل ساختار کشور را بیفایده میدانند توجه افزونتری کند. رییسجمهور در میانه خطی است که یکسویش افراطیها و در دیگر سویش مخالفین و منتقدین جدی و حتی براندازان قرار دارند.
نباید به بازیگران نفاق که برای کسب پست و میز به هیچ اصل اخلاقی پایبندی ندارند، بیش از اندازه میدان داد.
انتخاب پزشکیان فرصتی است که نظام خطاهای ناشی از داستان مهسا را جبران کند. زمان بخرد و طیف گسترده ناراضی را از فروافتادن به دامن براندازان برهاند، دری جدید بگشاید، همچنان که افراطیها را جذب میکند، از سبد قهرکنندهها بهرهای بردارد و آنها را وارد ساختار حکمرانی کند. هنر پزشکیان و وفاقش میانه این خط ماندن است. با دستانش از دو سوی جوی آب بردارد و تشت تعهد ملی را پرآب سازد. تا اینجای کار این خطر وجود دارد که وی آن سان که به افراطیها فضا داده به آن سوی خط ننگریسته است.
پزشکیان به دولتی هارمونیک و هماهنگ نیاز دارد. کسانی که در دولت پشتیبان او بوده و بایستند و در جامعه مدنی بر قدرت اجتماعی او بیفزایند. در غیر این صورت این وفاق به نتیجه لازم منتهی نخواهد شد. نباید به بازیگران نفاق که برای کسب پست و میز به هیچ اصل اخلاقی پایبندی ندارند، بیش از اندازه میدان داد.