اجتماعی

رازهای پنهان در پرونده قتل نازی/ قاتل می‌گوید : مهدور الدم بود !

مردی که متهم است به دلیل سوءظن به همسرش او را با ضربات میله بارفیکس کشته است، در حالی برای بار سوم در دادگاه به قصاص محکوم شد که مدعی است همسرش مهدورالدم بود.

به گزارش اول فارس، متهم پرونده که در ابتدا گفته بود همسرش به نام نازی به ترکیه فرار کرده است وقتی جسدش این زن پیدا شد، لب به اعتراف گشود و گفت او را کشته و جسدش را مثله کرده است.

دو سال قبل مردی به ماموران گفت دخترش گم شده است. او گفت: مدتهاست از نازی خبری نیست و دامادم ادعا می‌‎کند او به ترکیه فررار کرده است. اگر اینطور بود دخترم حتما به من زنگ می‌زد. هرچه به دامادم می‌گویم نشانی از دخترم به من بدهد قبول نمی‌کند.

قاتل 1

ماموران با توجه به این شکایت، مرد جوان به نام افشین را احضار کردند و خواستند درباره گم شدن همسرش توضیح دهد. این مرد ادعا کرد همسرش او را ترک کرده است. او گفت: من به پدر نازی هم گفتم دخترش، من و بچه ‌ام را ترک و به خاطر کارهایی که کرده بود به ترکیه قرار کرده است. من هم از او خبر ندارم.

ماموران متوجه شدند افشین دروغ می‌گوید. در این بین پلیس متوجه شد جسد مثله شده‌ای که یک ماه پیش در بیابان‌های ورامین پیدا شده بود، متعلق به نازی است. به این ترتیب کاملا مشخص شد شوهر نازی دروغ می‌گوید. این مرد در بازجویی‌ها لب به اعتراف گشود و گفت: همسرم با مردی رابطه داشت و من وقتی این موضوع را فهمیدم او را کشتم و جسدش را مثله کردم و به بیابان انداختم. همسرم مهدورالدم بود.

در ادامه پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.  در جلسه رسیدگی پدر نازی درخواست قصاص کرد و گفت افشین را نمی‌بخشد. این مرد گفت: دختر من ۱۰ سال بود ازدواج کرده بود. او در بیمارستان کار می‌کرد و زنی بود که سرش در زندگی خودش بود. او یک دختر داشت. در این چند سال به خاطر اینکه شوهرش مشروب می‌خورد، گلایه داشت و می‌گفت شوهرش خرجی خانه را نمی‌دهد و فقط مشروب‌خواری می‌کند. او برای اینکه از افشین جدا شود مهریه‌اش را بخشیده و از دادگاه درخواست طلاق کرده بود. حالا افشین به دختر من تهمت می‌زند. من هم درخواست قصاص دارم.

از آنجا که همسر زن اظهارات ضد و نقیضی درباره ناپدید شدن همسرش داشت ، وی به‌عنوان اولین مظنون بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

مرد جوان در بازجویی اولیه گفت: همسرم کارمند بود. مدتی قبل متوجه شدم او با پسر جوانی به نام مهران که در طبقه دوم ساختمان‌مان زندگی می‌کرد ارتباط پنهانی دارد. چون همسرم را دوست داشتم و نمی‌خواستم زندگی‌ام به هم بریزد به او تذکر دادم، اما او با بی‌توجهی به حرف‌هایم من و فرزند ۷ ساله‌مان را تنها گذاشت و با مهران به ترکیه گریخت و دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی برایش رخ داده است.اما در بازجویی‌های بعدی وقتی وی با مستندات مأموران مواجه شد، لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: پس از آن‌که سحر را کشتم جسدش را در حمام خانه مثله کردم و به بیابان‌های حوالی تهران برده و رها کردم بعد هم به پدرزنم به دروغ گفتم که او به ترکیه رفته است.با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۶ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

وقتی نوبت به متهم رسید، او گفت: اتهامم را قبول دارم اما نمی‌توانستم شرایط را تحمل کنم. زنم را دوست داشتم اما او با همسایه‌مان در ارتباط بود. همان موقع موضوع را به پدر و مادر نازی گفتم و با وساطت آنها همسرم را بخشیدم ولی دو روز بعد وقتی به خانه آمدم، دیدم زن همسایه هم متوجه موضوع شده و با میله بارفیکس مقابل خانه آمده و شیشه و در خانه ما را شکسته است. میله بارفیکس را برداشتم و با همان میله وارد خانه شدم و به رفتارهای نازی اعتراض کردم. او با بی‌اعتنایی گفت دیگر علاقه‌ای به ادامه زندگی با من ندارد. من هم با همان میله بارفیکس چند ضربه به سرش زدم و او را کشتم. جسدش را در حمام خانه مثله کردم و به بیابان‌های اطراف پاکدشت بردم. باور کنید وقتی جسدش را در بیابان رها کردم سه شب به آنجا می‌رفتم و به جسدش سر می‌زدم تا اینکه آخرین بار دیگر جسد را ندیدم و دیگر به آنجا نرفتم. من همسرم را دوست داشتم و نمی‌خواستم او را بکشم.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک‎های موجود در پرونده متهم را به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم محکوم کردند.

این رای مورد اعتراض افشین قرار گرفت و با توجه به ادعای مطرح شده رای داگاه نقض و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۶ دادگاه کیفری استان تهران رفت. در این جلسه متهم گفت همسرش با مردان زیادی رابطه داشت و پدرزنش هم این موضوع را می‌دانست.

دادگاه اظهارات متهم را موثر ندانست و یکبار دیگر او را به قصاص محکوم کرد. پرونده برای بار دوم به دیوان عالی کشور رفت و باز هم حکم نقض شد. این بار متهم در شعبه ۱۲ پای میز محاکمه ایستاد.

او اتهام را قبول کرد و گفت: زنم مهدور الدم بود و من هم او را کشتم و از کرده خودم پشیمان نیستم.

اینبار نیز قضات ادعاهای متهم را قبول نکرده و او را برای بار سوم به قصاص محکوم کردند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا