یادداشتخبر اول

آینده‌ای که با فدا شدن امروز خانواده‌ها خریداری می‌شود

نظام آموزش و پرورش ایران، که باید به تقویت بنیان خانواده و ارتقاء کیفیت زندگی کمک کند، در عمل با تبدیل آموزش باکیفیت به کالایی لوکس و پرهزینه، و با ناکارآمدی و وجود مافیا در سیستم، به عامل فرسایش خانواده بدل شده است که آسایش امروزشان را از بین می‌برد.

مدارس لوکس

در ایرانِ امروز، تحصیل باکیفیت به کالایی لوکس تبدیل شده که دستیابی به آن، نیازمند فداکاری‌های فراوانی از سوی خانواده‌هاست. در شرایطی که تورم بی‌امان، سفره‌ی معیشت مردم را کوچک‌تر کرده، هزاران خانواده ایرانی با پذیرش سخت‌ترین فشارهای مالی، فرزندان خود را به مدارس غیرانتفاعی می‌فرستند؛ مدارسی که شهریه‌ی آن‌ها نه تنها از توان بسیاری خارج است، بلکه گاه از شهریه‌ی دانشگاه نیز فراتر می‌رود.
زهرا جعفری
زهرا جعفری روزنامه‌نگار :

شهریه‌ای بیشتر از دانشگاه؛ واقعیتی غیرقابل انکار

براساس داده‌ها، میانگین شهریه‌ی سالانه‌ی یک دانش‌آموز کلاس اول در مدارس غیرانتفاعی حدود ۳۰ میلیون تومان است. در مقابل، یک دانشجوی رشته‌ی فنی‌ـ‌مهندسی در دانشگاه غیرانتفاعی، به‌طور میانگین ۱۳ میلیون تومان در هر ترم شهریه می‌پردازد، که در مجموع سالانه ۲۶ میلیون تومان می‌شود.
یعنی تحصیل در مقطع ابتدایی در مدرسه‌ای غیرانتفاعی، گران‌تر از تحصیل در دانشگاه است؛ و این در حالی‌ست که دانشگاه، آموزش تخصصی و فنی ارائه می‌دهد، و دست‌کم در ظاهر، خروجی آن به بازار کار نزدیک‌تر است.

چرا خانواده‌ها با وجود این هزینه‌ها، باز هم به مدارس غیرانتفاعی روی می‌آورند؟

پاسخ روشن است: مجبورند. بسیاری از مدارس دولتی امروز، با بحران‌هایی ساختاری و مزمن دست به گریبان‌اند:
•کلاس‌های شلوغ با نسبت بالای دانش‌آموز به معلم
•فضای فیزیکی فرسوده، غیراستاندارد و حتی خطرناک
•میز و نیمکت‌های خراب و آسیب‌زا
•نبود زیرساخت‌های به‌روز، از جمله وسایل کمک‌آموزشی یا سیستم تهویه و گرمایش
•بی‌توجهی به آموزش مهارت‌های زندگی و پرورشی
•فاصله زیاد تا محل سکونت برخی خانواده‌ها
در مقابل، مدرسه غیرانتفاعی (به‌ویژه آن‌هایی که در مناطق شهری یا مرفه‌تر قرار دارند) این امکانات را فراهم می‌کنند: کلاس‌هایی خلوت‌تر، فضای امن‌تر، معلمان باانگیزه‌تر و گاه مسیر کوتاه‌تر تا خانه. خانواده‌ها می‌دانند که این انتخاب، ممکن است به معنای حذف بخشی از خواسته‌های شخصی‌شان باشد، اما حاضرند برای آینده‌ی فرزندشان، این هزینه را بدهند.

طرحی خیالی از یک مدرسه غیر انتفاعی

بهای تحصیل: حذف پوشاک، درمان، رفاه و سلامت خانواده

پدر و مادرهای ایرانی، به‌ویژه در طبقه‌ی متوسط و رو به پایین، برای تأمین شهریه مدرسه فرزند خود، از کدام نیازهای‌شان می‌گذرند؟
•کاهش کیفیت غذا و درمان خانواده
•حذف خرید پوشاک و کفش نو
•چشم‌پوشی از تفریح، سفر یا حتی رفت‌وآمد با خودرو
•انباشت بدهی یا برداشت از پس‌اندازهای محدود
•کار بیشتر و فرسوده‌تر شدن پدر و مادر برای تأمین هزینه‌ها
تحصیل فرزند، در بسیاری از خانواده‌ها، نه یک برنامه‌ریزی مالی عادی، بلکه یک پروژه‌ی ایثار است؛ فداکاری خاموشی که روزانه تکرار می‌شود.

یک سیستم بیمار؛ مافیا فرمانده، وزارت تماشاگر

در این میان، نظام آموزشی کشور، در برابر این بحران گسترده، رفتاری منفعلانه دارد. وزارت آموزش‌وپرورش، به جای سیاست‌گذاری فعال، نظارت موثر و حمایت هدفمند، نقش تماشاچی بی‌تفاوت را بازی می‌کند. نه سامان‌دهی شهریه‌ها در دستور کار جدی است، نه توسعه مدارس دولتی با کیفیت، و نه حتی شفاف‌سازی وضعیت مدارس غیرانتفاعی که بسیاری از آن‌ها به‌صورت بنگاه‌های سودآور با حداقل نظارت اداره می‌شوند.
در سایه این خلا مدیریتی، مافیای آموزش با قدرت عمل می‌کند: مدارس لاکچری با شهریه‌های نجومی، تبلیغات گسترده، رقابت کاذب برای کنکور، و ایجاد فضای روانیِ اجبار برای خانواده‌ها که “اگر فرزندت را اینجا نفرستی، آینده‌اش از بین می‌رود”.
در واقع، آموزش در ایران امروز به بازاری تبدیل شده که در آن، خانواده‌ها ناگزیرند برای حفظ آینده‌ی فرزندانشان، حالِ خود را قربانی کنند.

و حالا خانواده کجاست؟

نظام آموزش و پرورش، به جای آن‌که نهادی باشد برای “تقویت بنیان خانواده و ارتقاء کیفیت زندگی”، در عمل به عامل فرسایش خانواده بدل شده است. خانواده‌هایی که باید توسط آموزش قوی‌تر و مقاوم‌تر شوند، اکنون زیر بار هزینه‌های آموزشی، در سراشیبی‌ای قرار گرفته‌اند که دیگر نمی‌توان به سادگی نامی برای آن یافت: استیصال؟ فرسودگی؟ ناامیدی؟ شاید هیچ‌کدام به‌تنهایی کافی نباشد.

جمع‌بندی: آموزش برای کیست، به قیمت چه کسی؟

تحصیل باکیفیت در ایران، امروز به بهایی سنگین به دست می‌آید؛ بهایی که نه دولت، نه وزارت آموزش و پرورش، بلکه خانواده‌ها پرداخت می‌کنند. خانواده‌هایی که از سهم سلامت، آرامش و رفاه خود می‌زنند تا امید به آینده را زنده نگه دارند. در این میان، اگر ساختار آموزش اصلاح نشود، اگر عدالت آموزشی تنها یک شعار باقی بماند، و اگر مافیاهای آموزش همچنان بی‌مهار بمانند، آنچه قربانی می‌شود، فقط معیشت خانواده‌ها نیست، بلکه آینده‌ای‌ست که دیگر امیدی به آن نخواهد بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا