قرعهای که در جنوب و بوشهر به نام منوچهر آتشی ثبت شد
محل خاکسپاری منوچهر آتشی، شاعر پرآوازه جنوب، در کنار آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی در بوشهر، روایتی از غربت است. اگرچه جایگاه بیبدیل او در شعر معاصر ایران غیرقابل انکار است، اما پیچیدگیهای سیاسی و اجتماعی زندگی این شاعر، آرامگاه او را از یک زیارتگاه فرهنگی به محفلی برای یاران نزدیکش تبدیل کرده است. به بهانه سالروز تولد او، در گفتوگو با عبدالله رئیسی، به بررسی دلایل ماندگاری، هویت سیاسی-اجتماعی و انزوای آرامگاه این شاعر پرداختهایم.
آرامگاهی که در آن، سالهاست یکی از استوانههای شعر جنوب و حتی معاصر سر به بالین خاک گذاشته است: منوچهر آتشی. شاعری که زیست پر فراز و نشیبش از او چهرهای سترگ اما چندوجهی ساخت. او سالهاست که در بوشهر در کنار شیخ حسین چاهکوتاهی همان همرزم شفیق رئیسعلی دلواری در نبرد با استعمار پیر، آرام گرفته است. این همنشینی پرترهای از ابهت تاریخی و ادبی این اقلیم را به رخ میکشد که میتواند به نقطه ثقلی برای گردشگری فرهنگی جنوب مبدل شود.
اما با وجود جایگاه بیبدیل منوچهر آتشی در منظومه شعر جنوب و حتی شعر معاصر ایران، فراز و فرودهای کنش سیاسی او در برهههایی از تاریخ، چهرهای پیچیده و گاه محل مناقشه از او برساخته. این پیشینه، آرامگاهش را از حالوهوای آیینی و فضای رازآلودی که معمولاً پیرامون مدفن شاعران شکل میگیرد، دور نگاه داشته است. در نتیجه، این مکان امروز بیشتر از آنکه زیارتگاه عموم علاقهمندان به شعر فارسی باشد، به ایستگاهی بیپیرایه برای پذیرایی از جمعی محدود از یاران دیرین، پژوهشگران و مخاطبان وفاداری مبدل شده که همواره زندگی و آثار آتشی را با همه ستیغها و سایههایش روایت میکنند.
به بهانه دوم مهرماه، سالروز تولد منوچهر آتشی، با عبدالله رئیسی بر سر مزار این شاعر فقید و پرآوازه جنوبی حاضر و همکلام شدیم تا هم از نام ماندگار و نقش این شاعر در شعر جنوب بازروایتی داشته باشیم و هم از وجه سیاسی اجتماعی او و تاثیری که بر زندگی و نامش گذاشت و به غربت آرامگاهش دامن زده، بیشتر بشنویم.
این شاعر و منتقد ادبی در این خصوص در بوشهر گفت: ماندگاری نام و شعر آتشی ریشه در دلایل متعددی دارد؛ در این زمینه هم شعر او نقش دارد، هم شخصیتاش، هم ترجمههایش، هم وجه ژورنالیستیاش، هم کنشهای سیاسی و اجتماعی و اعتراضیاش و هم جریانسازی ادبی او؛ در این بین، نمیتوان و نباید از حضور او در پایتخت و مراوداتش با چهرههای مطرح شعر و ادبیات معاصر هم غافل شد؛ تازه این تمام ماجرا نیست؛ چرا که در پرونده ماندگاری و شهرت ادبی او، برای مخالفانش هم باید سهم و نقشی قائل بود.
در افق شهرت آتشی، مراودات ادبی او و هویت سیاسیاش نقش پررنگی دارد
عبدالله رئیسی در پاسخ به این پرسش که کدامیک از این عواملی که اشاره کردید، نقش مهمتر و برجستهتری در ماندگاری وی داشته یا دارد؟، توضیح داد: به این سادگی نمیتوان این مولفهها و ویژگیها را خطکشی و مرزبندی کرد؛ آنها در کنار هم و با هم از آتشی یک چهره ملی و ماندگار ساختهاند؛ در واقع آتشی منهای هر کدام از این ویژگیها و مختصاتی که برشمردم، چیزی کم دارد؛ اما اگر بخواهم به سوال شما پاسخ دقیقتری بدهم، باید بگویم که سهم این عوامل در شکلگیری شهرت او یکسان نیست. برای درک بهتر این مسئله کافی است هر کدام از این مولفهها را حذف کنیم و ببینیم با حذف آن عامل به چهمیزان از شهرت آتشی کاسته میشود.
رئیسی ادامه داد: مثلاً فرض بگیریم آتشی همین آتشی بود، اما شاعر نبود. خب، واضح است که در کنار نام او یک فضای خالی بزرگ ایجاد میشود که با هیچکدام از ویژگیهای دیگر او پر نمیشود. حالا بیاییم آتشی را منهای آثار ترجمهشدهاش ببینیم؛ قطعاً آنچه از شهرت او کم میشود، به اندازه مسئله حذف کتابهای شعر او نیست. به همین نسبت میتوان مولفهای مانند حضور او در پایتخت و مراوداتش با بزرگان شعر و داستان معاصر بررسی کرد؛ به نظر من، در افق شهرت آتشی، ارتباطات و مراودات ادبی او و هویت سیاسی، اجتماعیاش نقش پررنگی دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید اعتراف کنیم که آتشی یک هویتشناختهشده سیاسیاجتماعی در کنار شخصیت ادبیاش دارد که مکمل همدیگرند.
به عقیده این روزنامهنگار و پژوهشگر جنوبی، همین جنبه سیاسی اجتماعی شخصیت آتشی باعث تولید مخالفان و مخالفتهایی برای او شده، از اینرو، باید گفت که مخالفان هم در منظومه شهرت او نقش مهمی دارند. برای درک بهتر این مسئله میتوان سراغ مخاطبان امروز و دیروز آتشی رفت و با یک تحقیق فراگیر سنجید که مخاطبان آتشی، او را با کدام ویژگیها بیشتر میشناسند؛ مثلاً آتشی را با ترجمههایش میشناسند یا شعرهایش یا کنشهای سیاسیاجتماعیاش یا وجوه ژورنالیستی.
این استاد دانشگاه و شعرپژوه در پاسخ به این سوال که شما معتقدید آتشی یک کنشگر سیاسی اجتماعی بود؟ گفت: به این میزان که هست، نمیخواست باشد؛ اما بود. در واقع الگوی زیست فرهنگی اجتماعی و نوع مراودات آتشی با شخصیتهای برجسته همروزگارش از او چنین کاراکتری ساخته است. من منظومه شهرت آتشی را محصول و نتیجه فعالیتهای او در یک دوره خاص تاریخی میدانم که تکرارشدنی هم نیست. شما هنوز هم وقتی در محافل فرهنگیادبی جنوب بهویژه بوشهر از آتشی نام میبرید، انگار دارید یک عمل سیاسی اجتماعی از خود نشان میدهید. خب معنای این چیست؟
وی سپس به داستان خاکسپاری این شاعر جنوبی اشاره و تصریح کرد: داستان پیچیده مکان دفن او و واکنشهای مختلف افراد سیاسی در این باره و بعدها قصه پرغصه سنگ مزارش، همه و همه ناشی از همان چیزی است که به آن اشاره کردم. یادمان نرفته که در دهه هفتاد و هشتاد شمسی، به سختی میشد از آتشی برای حضور در شبشعرها یا جشنوارهها دعوت کرد؛ حتی برای مراسم بزرگداشت او در بوشهر که با حضور خود او برگزار شد، حواشی زیادی ایجاد کردند. غیر از آن، وقتی به عنوان چهره ماندگار ملی معرفی شد و رئیس سازمان صدا و سیما که آن موقع آقای ضرغامی بود به وی جایزه داد، هم آتشی و هم ضرغامی از سوی برخی جریانهای سیاسی به شدت مورد حمله و هجمه قرار گرفتند. بنابراین اینجا میخواهم بگویم که همه اینها با هم موثر بودند و باعث شدند آتشی، آتشی شود.
رئیسی تاکید کرد: آتشی نزدیک به پنج دهه بهطور مستمر یکی از قلههای شعر معاصر بود و زبان و ذهنیت حاکم بر شعرش دائم پوستاندازی میکرد و نو میشد. خب، کمتر شاعری را سراغ داریم که توانسته باشد در طول چندین دهه همواره در اوج و مرکز توجه ادبی باشد. منظورم این نیست که شعر او فراز و نشیب و نوسان نداشته؛ اتفاقاً شعر او همواره سیر تحول داشته و حتی در یک مقطع کوتاه پس از کتاب «آهنگ دیگر» و شعر «ظهور»، دچار اندکی توقف و ایستایی مقطعی هم شد، با این حال، نباید و نمیتوان انکار کرد که نام و شعر آتشی همواره در کانون توجه شاعران و منتقدان معاصر نبوده است! حضور او در مجله تماشا در دهه پنجاه و بعدها حضورش در نشریه کارنامه در کنار هوشنگ گلشیری به وضوح نشان میدهد که میزان شهرت و تاثیرگذاری ادبی او چقدر بوده است.
آتشی، نماد یک شاعر جریانساز نوگرای تحولخواه بود
وی ادامه داد: مگر چند شاعر معاصر داریم که در این سطح توانسته باشند هویت ادبی منحصربهفردی برای خود بیافرینند. جدا از اینها، آتشی همواره در جنوب و بوشهر بهعنوان یکی از نمادهای روشنفکری شناخته میشود؛ نماد یک شاعر جریانساز نوگرای تحولخواه و تا حدی چپ. این قرعهها در جنوب و بوشهر به نام چه کسی غیر از آتشی ثبت شده یا میتواند بشود؟ با جرأت میگویم هیچکس!
رئیسی با تاکید بر اینکه حتی باباچاهی هم در این زمینه نتوانست از آتشی جلو بزند، یادآور شد: نفوذ باباچاهی در شعر و ادبیات معاصر غیرقابل انکار و عالی است؛ اما از نوع و جنس دیگری است. ما باباچاهی را عمدتاً بهعنوان یک شاعر آوانگارد جریانساز پسانیمایی و منتقد ادبی حرفهای با گزارههای منفردش میشناسیم. در هر دو جنیه هم جزو بهترینهای ادبیات معاصر است؛ اما آتشی یک نمود و نفوذ و هویت ادبی دیگری در ذهن مخاطبان دارد. نفوذ آتشی در بین مخاطبان فقط از راه ادبیات نیست؛ از راه تفکرات سیاسیاجتماعی هم است.
این استاد دانشگاه و ناشر باتجربه بوشهری تاکید کرد: بر این باورم که آتشی بسیار بیشتر از یک شاعر یا منتقد ادبی صرف در بین جامعه نفوذ دارد. مقایسه او با باباچاهی چندان راه به جایی نمیبرد؛ چون هر کدام در یک زمینه صاحب سبک و تاثیرند و جنس تاثیرشان هم یکی نیست. مخاطبان و علاقهمندان باباچاهی عمدتاً از جنس شعر و نقد امروزند، اما آتشی را مردم عادی و حتی غیرشاعر و گاه غیرعلاقهمند به شعر هم میشناسند؛ مخاطبان و علاقهمندان او مجموعهای از سیاسیون و انقلابیون و شاعران و نویسندگان و کنشگران اجتماعی و روزنامهنگاران و هنرمندان هستند.
رئیسی به مخاطبان متنوع آتشی اشاره کرد؛ اما چگونه است که با این همه مخاطب آن هم در هر طیف و سلیقهای همچنان اصراری به انزوای این شاعر وجود دارد و آنگونه که باید از نام و آوازه او حمایت نمیشود. وی در این باره گفت: متاسفانه از نام و آوازه و به نوعی از ظرفیت او استفاده و حمایت نمیشود. دلایل این امر هم پیچیده است که بخشی از آن به قدرت بازدارنده مخالفان آتشی برمیگردد و بخشی هم به ناهماهنگی موافقان او. مخالفان آتشی از آغاز درگذشت آتشی ساز مخالف زدند و تهدید کردند و هرقدر دستشان رسید، مانعتراشی کردند. حتی بهطور محسوس و نامحسوس اجازه ندادند مزار آتشی تبدیل به یک مرکز تاثیرگذار ادبیفرهنگی شود. دلیل کارشان هم واضح است.
وی که سالهاست در شعر جنوب بهویژه شعر آتشی غور و کندوکاو کرده، تاکید کرد: اما به نظر من، دوستان آتشی هم در این میان، نتوانستند به یک اجماع و هماهنگی و اشتراکنظر و همافزایی برسند. از دولت نهم با توجه به سیاستهای فرهنگی حاکم بر دولت آقای احمدینژاد انتظاری نمیرفت، اما در دولت آقای روحانی هم که توقع بیشتری میرفت، بیش از حمایت و فعالیت شاهد انفعال بودیم.
این پژوهشگر ادبی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه به هر حال آتشی یک شاعر ملی است و توقع میرفت پس از دفن او در کنار مقبره شیخحسین چاهکوتاهی شاهد اتفاقات بسیار مثبت فرهنگی در این مجموعه باشیم، اما هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاد، به نظر شما الان برای آرامگاه او باید چه کاری میتوان کرد؟، گفت: نمیتوانیم غیرمنصفانه قضاوت کنیم و بگوییم که کاری انجام نشده؛ چراکه از زمان دفن آتشی در مجموعه شیخحسین چاهکوتاهی تا حالا شاهد فعالیتها و برنامههای خوبی در این مجموعه بودهایم؛ وضعیت آنجا به لحاظ فرهنگی خیلی تغییر کرده است؛ فرهنگسرا ایجاد شده؛ نشستهای ادبی برگزار میشود؛ اما حرف اصلی این است که آن اتمسفر فرهنگی که میتوانست برای این مکان خلق موقعیت کند و باعث توسعه گردشگری فرهنگی شود، محقق نشد.
مقبره آتشی میتوانست یک مرکز فرهنگی ادبی مهم باشد
رئیسی یادآور شد: مقبره آتشی میتوانست یک مرکز فرهنگی ادبی مهم باشد که بسیاری از رویدادهای فاخر ادبی و فرهنگی در سطح ملی و حتی بینالمللی را در بوشهر رقم بزند؛ اما متاسفانه به دلایلی که اشاره کردم، هنوز با آن وضعیت ایدهآل خیلی فاصله دارد. بخشی از این موضوع، محصول انفعال مدیران فرهنگی و اجرایی در استان در دورههای مختلف مدیریتی است و بخشی را هم باید نتیجه مطالبهگر نبودن محافل و انجمنهای فرهنگی ادبی دانست؛ امیدوارم در آینده شاهد تحولاتی جدی در این زمینه باشیم و مقبره آتشی آنچنان که شایسته نام و شعر اوست، تبدیل به یکی از مراکز جریانساز و آیندهساز فرهنگ و ادبیات بوشهر و جنوب شود.
منوچهر آتشی، شاعر، منتقد، مترجم و روزنامهنگار در سال ۱۳۱۰ در روستای دهرود بخش بوشکان در بوشهر به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و دوره متوسط را در بوشهر گذراند و برای گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی به شیراز رفت.
آتشی در سال ۱۳۳۳ آموزگار شد و در شهر بوشهر و اطراف آن به تدریس پرداخت و در سال ۱۳۳۹ به دانشسرای عالی تهران وارد شد و در رشته زبان انگلیسی لیسانس گرفت. او در مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی، داشنآموخته شد و در دبیرستانهای قزوین، به امر دبیری پرداخت. وی در پایان سالهای خدمت دبیری به عنوان ویراستار در انتشارات سازمان رادیو و تلویزیون به کار پرداخت و در سال ۱۳۵۹ بازنشسته شد و به بوشهر بازگشت.
آتشی از سال ۱۳۳۳ انتشار شعرهایش را شروع کرد و در فاصله چند سال توانست در شمار شاعران مطرح معاصر درآید. نخستین مجموعه شعر او با عنوان «آهنگ دیگر» در سال ۱۳۳۹ در تهران چاپ شد و پس از این مجموعه، دو مجموعه دیگر با نامهای «آواز خاک» و «دیدار در فلق» انتشار یافت.
وی در دهههای ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ به سبک نیمایی شعر میسرود اما در دو دهه آخر عمر به شعر سپید روی آورد. منوچهر آتشی سرانجام در سال ۱۳۸۴ بر اثر ایست قلبی در سن ۷۴ سالگی در بیمارستان سینا تهران درگذشت و در زادگاهش بوشهر در جوار آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی به خاک سپرده شد. وی چند روز قبل از مرگش در مراسم چهرههای ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود.
«گزینه اشعار»، «وصف گل سوری»، «گندم و گیلاس» و ترجمههای «فانتامارا، اثر اینیاتسیو سیلونه»، «جزیره دلفینهای آبیرنگ»، «مهاجران» و «دلاله» دیگر آثاری است از این شاعر و مترجم جنوبی راهی بازار کتاب شد.منبع:ایبنا