به گزارش اول فارس، دکتر عبدالکریم وصال متولد ۱۳۱۰ شیراز و استاد پیشگام رادیولوژی و عضو پیوسته فرهنگستان علوم پزشکی ایران بود.
این استاد دانشگاه بیش از ۴۰ مقاله در مجلات علمی بینالمللی دارد، نشان درجه یک دانش را در سال ۱۳۹۰ دریافت کرد.
مرحوم دکتر وصال تحصیلات متوسطه را در ایران و سپس برای تحصیل به اتریش رفت. وی فارغ فارغالتحصیل رشته پزشکی در سال ۱۳۳۶ از دانشگاه مونیخ آلمان بود .
وی همچنین موفق به گرفتن تخصص رادیولوژی از دانشگاه برلین شد.
مرحوم دکتر وصال عضو مؤسس مرکز تحقیقات علوم پرتوی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بود .
گفتگو جالب با کسی که پزشکی را برای خودش دوست داشت نه درآمدش!
به گزارش اول فارس، استاد دکتر عبدالکریم وصال میگوید: هیچوقت حتی یک روز هم به مطب و مطب داری فکر هم نکردم. من عاشق دانشگاه و دانشجویانم بودم و همیشه تماموقت در دانشگاه ماندم. زمانی که ما کارمان را شروع کردیم یک جاهایی خالی بود که آنها را پر کردیم. الآن دیگر آن خلاها وجود ندارد. ما کسانی مانند دکتر ملک حسینی را داریم؛ پیوند اعضا را همدوش با مهمترین مراکز دنیا انجام داد و این کار کمی نیست.
اینها ویژگیهایی است که شخصی و خانوادگی است و ربطی به این چیزها ندارد. من شاگردانی داشتم که هنوز درسشان تمام نشده به فکر مطب و درآمد بودند.
رشته ما درآمدزا است ولی اگر کسی بخواهد با این نگاه اقتصادی وارد رادیولوژی شود خشت اول را کج گذاشته و اصلاً نباید وارد رشتههای پزشکی شود. اگر کسی به دنبال پول است برود سراغ بازار و مغازهداری. پزشکی محل پول درآوردن نیست. من در تمام این شصت سال یکبار به جنبههای مادی این رشته فکر نکردم
این گزارش مشروح گفتگو روزنامه سپید در سال ۱۳۹۵ با استاد استاد دکتر عبدالکریم وصال که خواندن آن را برای همه شما عزیزان پیشنهاد می کنیم. روحش شاد باد
-با چنین پشتوانه و خانوادهای فرهنگی شما چرا پزشکی خواندید؟
من پزشکی را جزئی از هنر میدانم. جزئی از فرهنگ است هرچند ۲۰۰ سال پیش در خانواده ما چند پزشک سرشناس هم وجود داشته و من تنها نبودم که سراغ پزشکی رفتم. یک مساله دیگر اینکه زمان من رشته دیگری مطرح نبود و مردم بیشتر پزشکی را میشناختند و علوم پایه شناختهشده نبود. من ۱۹۵۲ وارد دانشکده پزشکی در سوِئیس شدم
-چرا بعد از تحصیلاتتان و بعد از ۱۴ سال برگشتید؟
چند دلیل وجود داشت. یکی اراده و خواست خودم بود که حتماً برگردم و یک عامل دیگری که در آن مقطع مشوق خیلیها برای برگشت دولت حاکم بود که بهشدت فارغالتحصیلان خارج از کشور را برای برگشت ترغیب میکرد و شرایط خیلی مناسبی را برایشان مهیا میکرد و همین حمایتها سبب شد که خیلیها برگردند. من هم هیچوقت در قیدوبند این نبودم که بمانم.۱۴ سال در اروپا بودم و تحصیلاتم که تمام شد برگشتم. برای ما هم یک محدودیتهایی وجود داشت مثل انتقال ارز که همهاش بهخوبی حل شد و گذشت.
-زمانی که برگشتید وضعیت پزشکی در شیراز چگونه بود؟
زمانی که من برگشتم وضعیت پزشکی خیلی نابسامان بود اما درست همان زمانی بود که شاه میخواست شیراز را تبدیل به قطب پزشکی کشور کند و پروژههای بلند پروازانهای هم در حال اجرا بود.
دانشکده پزشکی شیراز در حال تبدیل شدن به یکی از قویترین مراکز آموزشی منطقه بود. میخواست شیراز را بهعنوان یک الگو در تمام منطقه و کشور معرفی کند. شیراز واقعاً پیشرو بود. وقتی برگشتم بخش رادیولوژی را در دانشگاه شیراز به وجود آوردم. ببینید من خیلی دوست داشتم آن چیزهایی که در اروپا دیده بودم را اینجا به وجود بیاورم. من با این هدف شروع کردم. قبل از خودم کسی را نمیشناختم که در شیراز اینقدر پایبند به این باشد که آخرین تکنولوژی را به ایران بیاورد. البته دانشگاه شیراز هم خیلی حمایت میکرد تا بتواند بهعنوان همان الگو معرفی شود.
-آماری از تعداد متخصصانی که تربیت کردید دارید؟
تعداد رادیولوژیستهایی که زیر نظر من درس خواندند و فارغالتحصیل شدند را یادم نیست ولی ۷ تا ۸ نسل را آموزش دادم. ۸۳ سال دارم و در حدود ۶۰ سال است که پزشکم. در آموزش پزشکی عمومی نقشی نداشتم و فقط آموزش تخصصی رادیولوژی داشتم. خوشبختانه توانستم چیزهایی که در خارج یاد گرفته بودم را به ایران منتقل کنم و چندین نسل رادیولوژیست تربیت کردم. همینالان هم دوست دارم کارهای بیشتری انجام دهد.
-اگر به گذشته برگردید بازهم پزشک میشوید؟
من اصلاً پزشکی نمیخواندم.
-پس چه رشتهای میخواندید و چرا؟
من اگر به گذشته برگردم حتماً فیزیک میخواندم یا یکی از رشتههای علوم پایه را.
-چرا؟
چون فکر میکنم این رشتههای علوم پایه بیشتر به درد مملکت میخورد تا پزشکی و رشتههای تخصصی مهندسی.
-شما ۵۰ سال پیش رادیولوژی را انتخاب کردید درحالیکه رشته چندان شناختهشدهای نبود؟
شاید چون به رشتههای علوم پایه نزدیکتر بود. این رشته حد واسط علوم پایه و بالینی بود اینها مرا جذب کرد. الآن که نگاه میکنم خوشبختانه گروه ما توانست دست پر به ایران برگردد و کارهای خوبی هم انجام دادیم.
-از اینکه برگشتید پشیمان نشدید؟
سوال خیلی خوبی است. این سوال برای همه پیش میآید. من درزمینه زبان استعداد دارم و به ۶ زبان حرف میزنم. در جوامع غربی موضوع مهمی وجود دارد؛ اینکه دنیای غرب با تمام زرقوبرق و امکاناتی که دارد مال ما نیست. من در تمام سالهایی که آنجا درس میخواندم این را حس میکردم و فکر میکردم که اگر بالاترین مناصب اجرایی را هم به من بدهند باز اینجا مال من نیست و من فقط غریبهای هستم که دارم تمام توان و نیرویم را پیشرفت کشور دیگر هزینه میکنم. ته دل اروپاییها یک نازیسم میدیدم که نگاه خوبی هم به خارجیها نداشتند. خیلی هم خوشبخت و خوشحالم که برگشتم. در آلمان و سوئیس که من سالها درس خواندم وزندگی کردم جای زندگی غریبهها نیست، شاید اگر امریکا بود که بهشدت مهاجرپذیر است بحث فرق میکرد.
-یعنی اگر امریکا بود میماندید؟ شما شرایطی داشتید که بهراحتی میتوانستید به امریکا بروید؟
نه نمیرفتم و نمیماندم. آن زمان دولت شرایط بسیار خوبی برای پزشکان به وجود آورده بود. خوب من فکر کردم که وقتی اینجا امکانات و حرمت و احترام لازم رادارم چرا باید محتاج کشور دیگری شوم. من هر آن چیزی را که میخواستم در کشور خودم داشتم و دوست داشتم امکانات آنها را برای ایران بیاورم نه اینکه خودم هم بروم و در خدمت غریبهها باشم. مجوز مطب هم در امریکا گرفتم ولی عرق ایرانی بودنم اجازه نداد بروم
من هیچوقت مطب شخصی نداشتم در تمام این ۵۰ سال فقط دانشگاه بودم و فقط به آموزش دانشجویان پرداختم.
-شما با این شهرت میتوانستید در بخش خصوصی خیلی موفق باشید هیچوقت وسوسه هم نشدید و به درآمدوثروت این بخش همفکر نکردید؟
هیچوقت حتی یک روز هم به مطب و مطب داری فکر هم نکردم. من عاشق دانشگاه و دانشجویانم بودم و همیشه تماموقت در دانشگاه ماندم.
-شما متعلق به نسل طلایی پزشکی ما هستید کسانی مثل شما و دکتر یلداها که دیگر در تاریخ تکرار نشد. فکر میکنید چرا شما تکرار نشدید؟
زمانی که ما کارمان را شروع کردیم یک جاهایی خالی بود که ما آنها را پر کردیم. الآن دیگر آن خلاها وجود ندارد. ما کسانی مانند دکتر ملک حسینی را داریم؛ پیوند اعضا را همدوش با مهمترین مراکز دنیا انجام داد و این کار کمی نیست.
اینها ویژگیهایی است که شخصی و خانوادگی است و ربطی به این چیزها ندارد. من شاگردانی داشتم که هنوز درسشان تمام نشده به فکر مطب و درآمد بودند.
-تاثیرگذارترین فرد زندگیتان چه کسی بود؟
دوران دبیرستانم در شیراز دو معلم داشتم که تاثیر زیادی در زندگی من داشتند. الگوهای نافذی برای من بودند. معنویتی که با علم روز عجین بود. معلم عربیام بود ولی آنقدر در بحث فیزیک قوی بود که از او کمک میگرفتند. آنقدر خاکی و بی غل و غش بودند که به دل آدم مینشستند.
-شما فکر میکنید یک استاد باید چه ویژگیهایی داشته باشد که بر شاگردانش تاثیرگذار باشد؟
باید الگوی معنوی شاگردانش باشد. بعضی از استادها با رفتار و منش خودشان میتوانند تاثیر گذار باشند.
رشته ما درآمدزا است ولی اگر کسی بخواهد با این نگاه اقتصادی وارد رادیولوژی شود خشت اول را کج گذاشته و اصلاً نباید وارد رشتههای پزشکی شود. اگر کسی به دنبال پول است برود سراغ بازار و مغازهداری. پزشکی محل پول درآوردن نیست. من در تمام این ۶۰ سال یکبار به جنبههای مادی این رشته فکر نکردم.
-شرایط چقدر در شکل گیری شما تاثیر داشت؟
شما زاییده محیط هستید. محیط میتواند شمارا شکل دهد. وقتی ملاکهای یک جامعه برای قضاوت اینقدر مادی و سطحی شده است خوب پزشکان هم در همین جامعه زندگی میکنند. اگر بنا به گفته شما پزشکان همنسل ماکسانی مثل پرفسوریلداتکرار نشدند یک دلیلش هم همین نگرش جامعه است. آن زمان من به یاد ندارم یکبار به درآمد این حرفه فکر کرده باشم.
-شاید چون شما از خانواده ثروتمندی بودید وزندگیتان تامین بود فکر نمیکردید؟
خوب ممکن است تاثیر گذاشته باشد ولی جو و فضای کلی جامعه اینطوری نبود. اینقدر مادیات در اولویت نبود و تعریف ما از رفاه و قناعت با این چیزی که الآن مردم به آن فکر میکنند بسیار متفاوت بود. خیلیها این حرفه را به چشم تجارت نگاه میکنند ولی اگر پزشکی حاضر شد باوجود محدودیتها و کمبودها خودش را وقف آموزش و علم کند شاید دیگر وجود نداشته باشد و ما جزو آخرین نفرهای نسلی هستیم که پزشکی را برای پزشکی دوست داشتیم نه برای درآمدش.
الگوسازیهای ما از ریشه ایراد دارد. الگوسازی از دوران مدرسه خیلی مهم است.
-شهرت خانوادگیتان در دوران کودکی خیلی برایتان پررنگ بود؟
این شهرت چندان مشخص نبود و همه باهم بودیم. درست است در مدرسه خوبی درس میخواندیدم ولی اصلاً کاری به این ویژگیها نداشتیم.
-عامل اصل شکل گیری شخصیت شما چه بود؟
علاقه شخصیام حرف اول را میزند و بعد شرایط خوبی داشتم. من ۵۰ سال پیش رفتم آلمان که قطب علمی و فرهنگی آن روزهای اروپا بود و خوب اینها خیلی در شکلگیری شخصیت یک آدم نقش دارد ولی خوب تلاش و پشتکار خودم هم بود من عاشق خواندن و درس دادن بودم در تمام عمرم و حتی الآن که بیشتر از ۸۰ سال دارم هنوز عاشق تدریس هستم.
-چه سالی ازدواج کردید؟
من دریکی از فرودگاههای امریکا با خانمم آشنا شدم ایشان ایرانی بودند ولی آنجا زندگی میکردند. من ۴۵ سالم بود و خانمم ۲۸ سال داشتند که با من آمدند ایران و الآن یک پسردارم که تازه فارغالتحصیل پزشکی شده است.
-ماحصل ۸۰ سال زندگیتان را چه می بینید؟
من همیشه دنبال علم بودم و هنوز هم ساعت ها کتاب های غیر پزشکی می خوانم اصل زندگی آدم محصول محیط و علاقه شخصیاش است. من محیط مناسبی داشتم و علاقه و پشتکار خودم هم کمک کردومن فقط یکچیزی میگویم، به پزشکی به چشم محل درآمد نگاه نکنید.
-اگر زندگیتان تامین نبود بازهم باز پزشکی میخواندید؟
اگر زندگیام تامین نبود حتماً سراغ کارهای اقتصادی میرفتم نه پزشکی.
زمانی که من برگشتم وضعیت پزشکی خیلی نابسامان بود اما دانشکده پزشکی پهلوی در حال تبدیل شدن به یکی از قویترین مراکز آموزشی منطقه بود. میخواست شیراز را بهعنوان یک الگو در تمام منطقه و کشور معرفی کند.
7 تا ۸ نسل را آموزش دادم
اگر به گذشته بر می گردم من اصلاً پزشکی نمیخواندم.من اگر به گذشته برگردم حتماً فیزیک میخواندم یا یکی از رشتههای علوم پایه را.چون فکر میکنم این رشتههای علوم پایه بیشتر به درد مملکت میخورد تا پزشکی و رشتههای تخصصی مهندسی.
دنیای غرب با تمام زرقوبرق و امکاناتی که دارد مال ما نیست. من در تمام سالهایی که آنجا درس میخواندم این را حس میکردم و فکر میکردم که اگر بالاترین مناصب اجرایی را هم به من بدهند باز اینجا مال من نیست و من فقط غریبهای هستم که دارم تمام توان و نیرویم را در پیشرفت یک کشور دیگر هزینه میکنم.
خوب من فکر کردم که وقتی اینجا امکانات و حرمت و احترام لازم رادارم چرا باید محتاج کشور دیگری شوم. من هر آن چیزی را که میخواستم در کشور خودم داشتم و دوست داشتم امکانات آنها را برای ایران بیاورم نه اینکه خودم هم بروم و در خدمت غریبهها باشم. مجوز مطب هم در امریکا گرفتم ولی عرق ایرانی بودنم اجازه نداد بروم
من هیچوقت مطب شخصی نداشتم در تمام این ۵۰ سال فقط دانشگاه بودم و فقط به آموزش دانشجویان پرداختم.
هیچوقت حتی یک روز هم به مطب و مطب داری فکر هم نکردم. من عاشق دانشگاه و دانشجویانم بودم و همیشه تماموقت در دانشگاه ماندم.
من هیچوقت مطب شخصی نداشتم در تمام این ۵۰ سال فقط دانشگاه بودم و فقط به آموزش دانشجویان پرداختم.
هیچوقت حتی یک روز هم به مطب و مطب داری فکر هم نکردم. من عاشق دانشگاه و دانشجویانم بودم و همیشه تماموقت در دانشگاه ماندم.
استاد باید الگوی معنوی شاگردانش باشد. بعضی از استادها با رفتار و منش خودشان میتوانند تاثیر گذار باشند.
رشته ما درآمدزا است ولی اگر کسی بخواهد با این نگاه اقتصادی وارد رادیولوژی شود خشت اول را کج گذاشته و اصلاً نباید وارد رشتههای پزشکی شود. اگر کسی به دنبال پول است برود سراغ بازار و مغازهداری پزشکی محل پول درآوردن نیست. من در تمام این ۶۰ سال یکبار به جنبههای مادی این رشته فکر نمیکردم.
من همیشه دنبال علم بودم و هنوز هم ساعت ها کتاب های غیر پزشکی می خوانم اصل زندگی آدم محصول محیط و علاقه شخصیاش است. من محیط مناسبی داشتم و علاقه و پشتکار خودم هم کمک کردومن فقط یکچیزی میگویم، به پزشکی به چشم محل درآمد نگاه نکنید.
خادمیان
تاریخ : ۳۰ - بهمن - ۱۴۰۰
روحش شاد.
برخی از پاراگرافها تکراری لست.