داوود پسر بچه ۶ساله ای که توسط مردی در کرمان ربوده شده بود زنده پیدا شد
داوود پسربچهای افغان است که همراه پدر، مادر و ۴خواهر و برادرش در خانهای کوچک در یکی از محلههای کرمان زندگی میکنند. صبح ۲۸بهمنماه بود که او همراه برادر ۱۲سالهاش برای کار از خانه خارج شد اما ساعاتی بعد ناپدید شد و دیگر کسی او را ندید. مادر داوود که زنده ماندن پسرش را یک معجزه میداند میگوید: پسرم مجبور بود کار کند. شوهرم اوایل امسال تصادف کرد و دست و پایش آسیب دید و یک چشمش کور شد.
بعد از آن دیگر نمیتوانست کار کند و برای همین داوود به همراه برادر ۱۲سالهاش به سر کار میرفتند. داوود فرزند چهارم یک خانواده ۷نفره است که بزرگترین فرزند خانواده پسری ۱۲ساله است. برادر بزرگتر بهعنوان شاگرد در یک پارچهفروشی کار میکرد و داوود هم ترازو در درست مقابل مغازه و داخل پیادهرو مینشست تا شاید رهگذران پولی به او دهند و خودشان را وزن کنند. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه حدود ساعت ۱۰صبح ۲۸بهمنماه اتفاق شومی رخ داد.
مرد غریبه
مادر داوود میگوید: برادر داوود به نانوایی رفته بود که برای صاحب پارچهفروشی نان بگیرد. وقتی رفته بود داوود مقابل مغازه نشسته بود اما وقتی برگشت، ترازو بود اما خبری از داوود نبود. پسرم برای دقایقی در آن حوالی بهدنبال برادرش گشت اما اثری از او پیدا نکرد. پس از آن بود که ماجرا به صاحب پارچهفروشی اطلاع دادهشد و ما هم در جریان قرار گرفتیم. من و همسرم سراسیمه به مقابل مغازه رفتیم. یکی از مغازهدارها گفت که الان دوربینها را چک میکند تا ببیند داوود کجا رفته. داخل فیلم دیدیم که مردی به پسر ۶سالهام نزدیک شد، به او چیزی گفت و بعد دست او را گرفت و با خودش برد. تصاویر دوربینها خبر از یک ماجرای آدمربایی میداد. طولی نکشید که پلیس در جریان قرار گرفت و از همان زمان بررسیها برای شناسایی مرد غریبه و پیدا کردن پسربچه ربودهشده آغاز شد. مادر داوود میگوید: بعدا متوجه شدیم که آن مرد از چند روز قبل پسرم را زیرنظر داشته است. یک روز برایش کیک میبرده و یک روز آبمیوه و اینطوری توانسته بود اعتماد پسر کوچکم را جلب کند. روز حادثه هم نزد داوود رفته و به او گفته بود که«دلت میخواهد برایت دوچرخه بخرم؟» پسرم هم خوشحال شد و جواب مثبت داده و بعد همراه او رفته بود.
مجرم سابقهدار
همزمان با شروع تحقیقات پلیسی برای شناسایی مرد آدمربا، پدر و مادر داوود به هر دری میزدند تا بتوانند ردی از پسرشان پیدا کنند. از سر زدن به بهزیستی تا رفتن نزد آیینهبین. زن میانسال میگوید: هیچ پولی نداشتیم و برای همین از آشنایان ۴ و نیم میلیون تومان قرض گرفتم تا بتوانم ماشین کرایه کنم و برای پیدا کردن پسرم به این طرف و آن طرف بروم. ۵۰۰هزار تومان هم دادم آیینهبین که بگوید پسرم کجاست اما فایدهای نداشت. در این مدت خواب و خوراک نداشتم. نه من و نه پدر داوود. حتی نمیتوانستم غذا بخورم. همهاش چشم به راه بودم که پسرم برگردد اما دیگر خودم هم داشتم باورم میشد که او کشته شده است و دیگر نمیبینمش. تا اینکه خدا خیرشان بدهد مأموران آگاهی را که توانستند آدمربا را دستگیر کنند. کارآگاهان پلیس که بررسیهای گستردهای را برای شناسایی آدمربا آغاز کرده بودند در جریان تحقیقات متوجه شدند که او یک مجرمسابقهدار است که بارها به اتهام ارتکاب جرایم مختلف دستگیر و زندانی شده است. بررسیها نشان میداد که او اهل کرمان نیست و ظاهرا از شیراز به این شهر آمده است. بهگفته دادخدا سالاری، دادستان کرمان، مخفیگاه متهم که حدودا ۳۵ساله است در یکی از شهرستانهای کرمان شناسایی شد و بازپرس پرونده با همراهی رئیس پلیس آگاهی استان و تیمی از کارآگاهان راهی شهر مورد نظر شدند و توانستند مرد کودکربا را در یک عملیات ضربتی دستگیر کنند. متهم در ابتدا همهچیز را انکار میکرد و حاضر نبود که محل نگهداری کودک را لو دهد اما وقتی با شواهد و ادله بهدست آمده توسط مأموران روبهرو شد اعتراف کرد که به قصد کشتن پسربچه، او را به داخل چاهی عمیق پرتاب کرده است.
یک معجزه
بهدنبال اعترافات مجرم سابقهدار، درحالیکه تصور میشد داوود ۶ساله جانش را از دست داده است، تیمهایی از پلیس به همراه پزشکی قانونی و آتشنشانی راهی چاهی شدند که متهم به آن اشاره کرده بود. آنها شبانه به دهانه چاه رسیدند و وقتی نام داوود را فریاد زدند، ناباورانه با پاسخ او که هنوز زنده بود مواجه شدند. همهچیز مثل یک معجزه بود و امدادگران آتشنشانی به سرعت دست بهکار شدند و با رفتن به عمق ۴۰متری چاه، پسربچه ۶ساله را که تشنه و گرسنه بود و از سرما میلرزید از داخل چاه بیرون کشیدند. داوود که خوشبختانه دچار شکستگی و صدمه جدی نشده بود، در همان ابتدا در حالی که میتوانست حرف بزند به امدادگران گفت:« مردی مرا به داخل چاه انداخت» و ادامه داد:« شما بخاری دارید؟». پسربچه ۶ساله در میان اشک شوق امدادگران و مأموران آگاهی با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد و در آنجا تحت مراقبت قرار گرفت.
انگیزه مبهم
ماجرا به نجات داوود که میرسد، مادرش میخندد. نفس عمیقی میکشد و میگوید: خدا را صدهزار مرتبه شکر. فیلم نجات پسرم را دیدید؟ دیدید که گفت مردی او را هل داد؟ اگر زنده نمیماند چه خاکی روی سرم میریختم؟ الان هم وقتی چشمانم را میبندم، چهره آن مرد را میبینم. انگار پهلویم ایستاده. معلوم نیست میخواسته با پسرم چه کار کند. او ادامه میدهد: داوود الان بیمارستان است و حالش خوب است. تعریف کرد که آن مرد به بهانه خرید دوچرخه او را با خودش برد. میگفت که مدتی با او بوده و وقتی فهمیده دروغ گفته، میخواسته فرار کند اما آن مرد اجازه نمیداد. حتی یکبار از دستش فرار کرده بود اما او دویده و دوباره پسرم را گرفته. بعد به فردی که آنها را دیده و مشکوک شده، گفته که «پسرم است و به تو ربطی ندارد». من فکر میکنم که احتمالا میخواسته پسرم را به کسی بفروشد اما بعد که فهمیده عکس او در فضای مجازی چرخیده و همه بهدنبالش میگردند، پشیمان شده و تصمیم گرفته او را به قتل برساند. داوود میگفت که آن مرد او را به نزدیکی چاه برده و گفته بیا بازی کنیم. بعد به او گفته چشمانت را ببند که من قایم شوم و وقتی پسرم چشمانش را بسته، او را به داخل چاه پرت کرده. پسرم میگفت داخل چاه تعدادی استخوان و یک بشکه بوده و فقط خدا میداند که در این چند روز چقدر ترسیده و چه کشیده است. شنیدهام که او سابقهدار بوده و امیدوارم به اشد مجازات برسد تا دیگر نتواند به کسی آسیب برساند. در همین حال دادستان کرمان میگوید: متهم اعتراف کرده که پس از ربودن پسربچه قصد اخاذی داشته اما با توجه به اینکه احتمال لو رفتن وی توسط پسربچه وجود داشته، او را به داخل چاه انداخته تا به قتل برسد و هیچ سرنخی از خودش بهجا نماند. با این حال این پرونده بهمنظور عبرت آموزی و مقابله فوری با جرایم خاص، بهصورت خارج از نوبت و ویژه مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
نظرات