برخی افراد به دلیل ترس از صمیمیت، شریک زندگی خود را به طور ناخودآگاه از خودشان طرد میکنند. گاهی اوقات این مسأله به این دلیل است که این افراد سالهای کودکی پرتلاطمی را پشت سر گذاشتهاند و برقراری ارتباط با دیگران برایشان دشوار است. برخی دیگر هم ممکن است در سایر مراحل زندگی خود دچار آسیب روحی شده باشند، مثل تجربهی یک رابطه بد.
در واقع بهترین راه برای غلبه بر این مشکل و کنار آمدن با مشکل صمیمیت در روابط بین فردی این است که نقاط ضعف خود را بشناسید و آنها را برطرف کنید و یاد بگیرید که چگونه از آنها به عنوان نقطهی قوت خود استفاده کنید.
در حقیقت ما کسانی را که دوستشان داریم از خودمان دور میکنیم؛ زیرا میترسیم. ما از این میترسیم که احساساتمان بیش از حد درگیر شود، چون عشق، یک سرمایهگذاری عاطفی بسیار بزرگ است. ما از این میترسیم که از همه چیزمان برای یک رابطه مایه بگذاریم و در نهایت بدون هیچ دستآویزی همه چیز به پایان برسد.
دقیقاً همان افکاری که در ابتدای هر رابطه عاشقانه به سراغمان میآیند. گاهی اوقات همه چیز طبق میل شما پیش میرود و در نهایت به خوشبختی شما ختم میشود، گاهی اوقات هم اوضاع بر خلاف میل و خواسته شما پیش میرود.
ما کسانی را که دوستشان داریم از خودمان دور میکنیم زیرا فکر میکنیم که لیاقت آنها را نداریم. از خودمان میپرسیم که آیا شریک زندگیمان لیاقت فردی بهتر از ما را دارد؟ یقیناً او فردی فوقالعاده است که خیلیها او را دوست دارند. او از هر نظر بسیار شگفتانگیزتر و جذابتر از ما است، پس چه دلیلی دارد که کسی مثل او بخواهد زندگیاش را با کسی مثل من به اشتراک بگذارد؟
در واقع کسانی که دوستشان داریم را از خودمان دور میکنیم زیرا میترسیم که به اندازه کافی برای آنها خوب نباشیم. آیا میتوانیم آنها را خوشحال کنیم؟ آیا زندگی مشترک با من، برای آنها ارضا کننده است؟ و اگر این چنین نیست پس چطور است؟ چه اتفاقی میافتد وقتی فکر میکنید که طرف مقابلتان بدون شما زندگی بهتری را تجربه میکند؟
ما کسانی را که دوستشان داریم از خودمان دور میکنیم زیرا نمیدانیم که چه میخواهیم. ما خودمان را متقاعد میکنیم که همان چیزی را میخواهیم که دیگران از ما انتظار دارند. چون دوست داریم منطقی و معقول به نظر برسیم، چیزهایی که از یک جدول زمانی منطقی پیروی میکنند و به نتایج معقولی ختم میشوند. ما میخواهیم مسئولیتپذیر باشیم و برای خودمان یک زندگی نرمال تشکیل بدهیم.
ما میخواهیم که والدینمان در مورد ما صحبت کنند و از اوضاع و احوال ما تعریف کنند. ما دوست داریم وقتی با دوستانمان صحبت میکنیم در نظر آنها یک فرد موفق و هدفمند به نظر برسیم. اما حقیقت این است که رفتار ما همیشه هم هدفمند نیست و نتایج درخشان و برجستهای خلق نمیکنیم. ولی اِشراف بر این حقیقت قرار نیست منجر به تنهایی و رنج ما بشود.
در واقع قرار نیست ما کسانی را که دوستشان داریم به دلیل عدم قطعیتهای زندگی از خودمان دور کنیم. اگر یک چیز مسلم است، آن عشق بین ما انسانهاست.
ما کسانی را که دوستشان داریم از خودمان دور میکنیم زیرا میترسیم که عشق ما به تنهایی برای حفظ رابطه کافی نباشد و گاهی اوقات واقعاً هم همینطور است. همه عشقها ابدی نیستند، اما این بدان معنا نیست که عشقهای کوتاه هرگز واقعی نیستند. عشق واقعی هم میتواند موقتی و گذرا باشد.
عشق واقعی گاهی اوقات میتواند مثل یک گردباد در زندگی شما اتفاق بیفتد طوری که حس کنید بزرگترین هرج و مرجی است که تا به حال تجربه کردهاید. گاهی اوقات هم عشق میتواند درست همانند یک رؤیا برایتان اتفاق بیفتد. پایان یک ماجرای عشقی برای هیچ کس مشخص نیست، اما این مسأله نباید باعث شود که روابط ما تحت تأثیر قرار بگیرد.
اما باید به خاطر داشته باشیم که تمام شدن یک رابطه عاشقانه هیچ وقت حس خوبی ندارد، پس بیایید کسانی را که دوستشان داریم را از خودمان دور نکنیم. اگر طرف مقابلمان نمیخواهد که ما را ترک کند به این کار مجبورش نکنیم. اجازه بدهیم شریکمان در زندگی ما بماند، اجازه دهیم که عشق رشد کند. اجازه دهید که عشق و صمیمیت بر زندگی ما حکمفرما باشد و از راندن افراد از زندگیمان دست برداریم.
در ادامهی این مقاله به بررسی دلایل طرد کردن دیگران از خودمان میپردازیم؛ اینکه چرا در روابط صمیمی و نزدیک ناگهان و بدون دلیل طرف مقابل را از خودمان میرنجانیم و او را از خودمان دور میکنیم. در ادامه پس از مرور دلایل بروز این اتفاق به بررسی راهکارهای رفع این مشکل در خودمان و دیگران میپردازیم. با ما همراه باشید.
همه چیز از کودکیمان نشأت میگیرد
چرا ما به هر موقعیت به روش خاص خودمان پاسخ میدهیم؟ در واقع رفتار این دسته از افراد کمک چندانی به رفع نیازهای آنها نمیکند. در عوض، به جای یافتن راه حل، آنها را در یک ماجرای دراماتیک غرق میکند. در واقع دلیل این رفتار ما این است که انتخاب حالت تدافعی، از رفتار مبتنی بر آسیبپذیری به مراتب راحتتر است و ذهنیت پیش فرض همه ما هم محافظت از خودمان است.
هیچ یک از ما دوران کودکی خودمان را بدون حداقل چند زخمهای عاطفی عمیق، پشت سر نگذاشتهایم. همه ما به طرق مختلف دچار تردید و حس ناامنی هستیم. همه ما نقاط حساسی داریم که میتوانند در موقعیتهای مشخصی فشرده شوند و واکنشهای معینی را در ما برانگیزند. نکته جالب اینجا است که به نظر میرسد ما همیشه شریکی را برای زندگیمان انتخاب میکنیم که در فشردن نقاط حساس ما و برانگیختن واکنشهای دفاعی ما متخصص است.
زنان وقتی احساس میکنند که از سوی شریک زندگیشان شنیده نمیشوند یا مورد تأیید قرار نمیگیرند، احساس شرم میکنند، این احساس شرم اغلب در روابطشان با همسرشان به تحریک کردن او با توسل انتقاد تبدیل میشود «چرا هیچ وقت به اندازه کافی کار نمیکنی؟» یا «تو هیچ وقت درست نمیشوی!»
مردان نیز به نوبه خود، وقتی احساس میکنند که به خاطر ناکافی بودن مورد انتقاد قرار میگیرند، احساس شرم میکنند یا سرافکنده میشوند (که باعث میشود زنان بیشتر به رفتار تحریکآمیزشان مبادرت بورزند) و در نهایت مردان دچار عصبانیت و رفتارهای پرخاشگرانه میشوند.
این احساس شرم و ترس از اینکه ما به نحوی معیوب یا ناکافی هستیم میتواند ما را به سمت واکنشهای ناسالم نسبت به یکدیگر سوق دهد. علاوه بر این وقتی که شریک زندگیمان چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهد، تجربه کردن احساس عشق در رابطه برای ما دشوار میشود.
همه ما در کودکی به چیزهایی نیاز داشتهایم که والدینمان قادر به تأمین آنها نبودهاند؟ برای برخی افراد این نیاز برآورده نشده توجه والدین بوده، برای برخی احساس دوست داشته شدن، پذیرفته شدن و یا حتی حس خواستنی بودن!
بههرحال هر نیازی که در سالهای اولیه زندگی ما برآورده نشده باشد، باعث میشود که ما در قالب روابط بعدی زندگیمان به دنبال کسی باشیم تا این نیاز را برای ما برطرف کند.
مشکل از اینجا آغاز میشود که اگرچه شما میخواهید شریک زندگیتان به شما کمک کند تا احساس خواسته، دوست داشته شدن یا زیبا بودن را تجربه کنید، اما در عین حال شما تمام تلاشهای او را برای انجام این کار یا نادیده میگیرید یا رد میکنید و در تمام این مدت، احتمالاً آنها را سرزنش میکنید، زیرا همچنان احساس میکنید که فردی دوست داشتنی نیستید، رفتارتان احمقانه جلوه میکند یا اینکه برای طرف مقابلتان کافی نیستید.
انتخاب حالت تدافعی، سرزنش کردن طرف مقابل و یا حتی تجربه کردن احساس شرم و خجالت منجر به قطع شدن ارتباط عاطفی بین دو طرف میشود. اما گشوده بودن و قرار دادن خود در موقعیت آسیبپذیری میتواند منجر به افزایش سطح و عمق ارتباط عاطفی شود.
در واقع ما خیلی ساده میتوانیم با چند انتخاب رفتاری کوچک به جای فاصله گرفتن و جدایی از یکدیگر، نزدیکی و صمیمیت را تجربه کنیم. این مسأله به درک این نکته کمک میکند که همیشه یک نیت خوب در پشت رفتار ناپسند ما مبنی بر دور کردن دیگران وجود دارد که آن هم محافظت از خود است.
آگاهی از اینکه واکنشهای دفاعی ما ریشه در نیازهای برآورده نشده دوران کودکیمان دارد، گامی است به سمت این که بتوانیم خودمان این نیازها را برآورده کنیم و به همسرمان اجازه دهیم که در این مسیر به ما کمک کند.
هنگامی که متوجه شدیم که ما به شرم اجازه میدهیم تا رفتارمان را کنترل کند و واکنشهای دفاعی ما را برانگیزد، آنگاه میتوانیم آگاهانه انتخاب رفتاری جدیدی داشته باشیم.
ما میتوانیم تواناییمان را برای تسکین خودمان به میزان زیادی افزایش دهیم. زمانی که شریک زندگیمان نسبت به ما مهربان یا سخاوتمند است، میتوانیم آگاهانه رفتار خودمان را کنترل کنیم و دچار تنش و استرس بیمورد نشویم یا زمانی که شدیداً تمایل به انتقاد از شریک زندگی خودمان پیدا میکنیم، میتوانیم به راحتی رفتار و گفتار خودمان را کنترل کنیم.
میتوانیم تعریف و ستایشهای آنها را بدون هیچ شک و تردیدی با آغوش باز بپذیریم و از این احساسات گرم و مهرآمیز لذت ببریم و در نهایت ما میتوانیم تصمیم بگیریم که از دور کردن و رنجاندن افرادی که ما را دوست دارند، دست برداریم.
چرا افرادی را که دوست داریم از خودمان دور میکنیم؟
دقیقاً همان زمانی که احساس میکنید به شریک زندگیتان بیش از هر زمانی نزدیکتر شدهاید و صمیمت بین شما به اوج خود رسیده است، ناگهان او شروع به رفتارهایی میکند که به نظر میرسد هدف از آنها فاصله گرفتن از شما و جدایی است.
الگوهای رفتاری رایج در این موقعیت شامل:
- افزایش فاصله فیزیکی و عاطفی
- تماسهای کوتاه و مختصر
- توجه کمتر به نیازها و خواستههای شما
- کلمات غیرمعمول بی ادبانه یا ناخوشایند
این فاصله شما را آزرده و گیج میکند. در واقع شما فکر میکردید که رابطه شما به خوبی پیش میرود، تا زمانی که طرف مقابل شروع به ساختن دیوار بین شما کرد و شما را از خودش دور کرد.
یا شاید این شما هستید که دیگران را از خودتان دور میکنید. مثلاً هنگامی که یک رابطه شروع به جدی شدن میکند، ناگهان رفتار شما با طرف مقابلتان سرد میشود یا وقتی دوستان و عزیزانتان به چیزهایی نزدیک میشوند که ترجیح میدهید آنها را با دیگران به اشتراک نگذارید، ناگهان عقبنشینی میکنید.
در واقع اگر به طور مکرر چنین الگوهایی را در رفتارتان با دیگران مشاهده میکنید، ممکن است این احتمال وجود داشته باشد که هرگز صمیمیت مورد نظر خود را در روابطتان تجربه نکنید.
هر چند جایی برای نگرانی و ناامیدی وجود ندارد، چون تغییر همیشه و در هر سنی امکانپذیر است و شما میتوانید یاد بگیرید که به افراد اجازه بدهید تا به شیوهای سالم و امن به حریم شخصیتان وارد شوند و صمیمت واقعی را تجربه کنید.
دلیل این اتفاق چیست؟
به طور کلی، افراد به خاطر تنفرشان از دیگران یا تمایلشان به تنهایی، از صمیمیت اجتناب نمیکنند. بلکه این مسأله دلایل عمیقتر دیگری دارد.
اما آن دلایل مهم چیست؟ و چرا اتفاق رخ میدهد؟
در واقع اگر علت راندن دیگران از خودتان را ندانید، ممکن است تغییر این رفتار برای شما دشوارتر باشد و کشف دلایل احتمالی میتواند اولین قدم مهم در جهت بازیابی صمیمیت در روابط شما باشد.
مردم اغلب به دلایل زیر دیگران را از خودشان دور میکنند:
دور کردن دیگران به عنوان یک مکانیزم دفاعی
ترس از صمیمیت اغلب روش انطباقی ناخودآگاه ما برای اجتناب از استرس و طرد شدن است. از آنجایی که ما به ندرت این کار را به صورت خودآگاه و عامدانه انجام میدهیم، درک اینکه این فرایند ناخودآگاه در حال وقوع است دشوار است. اغلب، دیگران قبل از شما متوجه تغییرات رفتاری شما میشوند.
کسانی که به شما نزدیکتر هستند احتمالاً بهترین شاخصهای موجود برای شناسایی تغییرات رفتاری شما هستند. در واقع وقتی که ما به لحاظ هیجانی برانگیخته میشویم، به ندرت میتوانیم قضاوت درستی از نحوه برخوردمان با دیگران داشته باشیم. نمونههایی از الگوهای رفتاری دور کنندهی دیگران در روابط ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- دیگر به تماسها یا پیامهای طرف مقابل پاسخ نمیدهید.
- تمایل کمتری به ملاقات طرف مقابل دارید.
- شما مرتباً بهانه می آورید تا با هم معاشرت نکنید.
- به احساسات و عواطف طرف مقابل توجه کمتری نشان میدهید.
- شما به طور غیر معمولی رک یا حتی بی ادب میشوید.
چرا عزیزانمان را از خودمان طرد میکنیم: عوامل روانشناختی
در حقیقت به نظر میرسد در مواقعی که برخی از افراد به بیشترین سطح از حمایت نیاز داریم، از دیگران فاصله میگیرند. اما این مسأله یک الگوی رفتاری رایج در میان کسانی است که از صمیمیت دوری میکنند. تحقیقات نیاز انسان به صمیمیت را تأیید میکند؛ اما مورد این افراد ترس از طرد شدن این نیاز اساسی را در میان گرفته است.
گشودن خود در برابر خطر طرد شدن یک ریسک بسیار بزرگ است. درد و غم ناشی از تلاش و شکست خوردن در برقراری ارتباط با یک شریک عاشقانه درد و غمی جانکاه است. برخی از ما به طور طبیعی ریسک گریزتر از دیگران هستیم، بنابراین سعی میکنیم کمتر خود را با چنین ریسکی مواجه کنیم. برخی دیگر هم به خاطر تجربیات بدی که از گذشته داشتهاند، اعتماد آنها نسبت به دیگران از بین رفته است.
در هر صورت، تنها بودن به طور کلی باعث شادی و رضایت ما نمیشود. مطمئناً، حضور دیگران ممکن است زندگی شما را تا حدودی پیچیده کند؛ اما ارتباط با دیگران در کل برای شما خوب است. به نظر میرسد این ترس از طرد شدن است که باعث ایجاد مشکل در شکلگیری روابط صمیمی ما میشود و ما را به سمت دور کردن دیگران از خود سوق میدهد.
ترس از صمیمیت
دور کردن دیگران یکی از راههای اجتناب از صمیمیت است. در واقع، این نوع اجتناب میتواند به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای افرادی که از آسیب دیدن در روابط میترسند عمل کند.
در واقع حتی اگر فکر میکنید که روابط قبلیتان را پشت سر گذاشتهاید و از آنها عبور کردهاید، نگرانی و ترس از طرد شدن ممکن است در ناخودآگاه شما باقیمانده باشد.
و همانطور که وارد یک رابطه جدید میشوید، ترس از طرد شدن و غریزه محافظت از خود به طور ناخودآگاه در شما فعال میشود و طرف مقابل را از خود دور میکنید.
شاید اصلاً به ذهنتان هم خطور نکند ولی قسمت ناخودآگاه ذهنتان با خودش میگوید: «اگر من طرف مقابل را قبل از اینکه خیلی به من نزدیک شود، از خودم دور کنم، دیگر او نمیتواند به من صدمه بزند.»
آن وقت بدون اینکه متوجه شوید اقدامات خاصی از شما سر میزند مانند شروع مشاجره، اجتناب از صمیمیت عاطفی و موارد دیگری از این قبیل که نتیجه همه آنها دور کردن طرف مقابل است.
در واقع تصور یک رابطه صمیمی و نزدیک شما را ناراحت میکند، بنابراین به هر طریق ممکن سعی میکنید تا با اجتناب از صمیمیت بیش از حد و نزدیکی، از آسیب دیدن عاطفی خودتان پیشگیری کنید.
الگوی دلبستگی
الگوی دلبستگی فرد نیز میتواند در اجتناب از صمیمیت نقش داشته باشد. اگر والدین شما نیاز شما به صمیمیت و حمایت عاطفی را در دوران کودکی به شیوهای صحیح و سالم برآورده نکرده باشند، ممکن است در مراحل بعدی زندگی، الگوی دلبستگی ناسازگار یا اجتنابی در شما شکل بگیرد.
در واقع در سنین بزرگسالی، میخواهید که روابط صمیمی و نزدیکی با دوستان و شریک زندگی خود ایجاد کنید، اما همزمان میترسید که این افراد هم شما را ناامید کنند، درست همانطور که والدین شما این کار را با شما کردند. در چنین حالتی ممکن است تمایل داشته باشید که روابط گاهبهگاه با سطح صمیمیت کم ایجاد کنید تا اگر زمانی اوضاع طبق میل شما پیش نرفت، بتوانید به سرعت از روابط خود با دیگران عقب نشینی کنید. یا حتی ممکن است که به صورت تناوبی بین رابطهی صمیمی و چسبیدن به شریک زندگیتان و همینطور دور کردن آنها از خودتان در نوسان و رفت و برگشت باشید.
شایان ذکر است که چسبیدن بیش از حد به شریک زندگی میتواند او را نیز از شما دور کند، به خصوص زمانی که رفتارهای شما در رابطه به طور ناگهانی بین نیاز شدید به نزدیکی و طرد کردن شدید آنها مدام تغییر میکند.
طرد کردن دیگران بعد از یک رابطه بد
جدایی در اکثر موارد یک تجربه دردناک و تلخ است، پس از پایان یک رابطه یا تمام شدن زندگی مشترک معمولاً از خودمان میپرسیم که چرا از اول روی طرف مقابل سرمایهگذاری عاطفی کردیم و وقت و احساساتمان را وقف او کردیم. همین تفکرات گاهی مانع از این میشود که ما سراغ افراد جدید برویم و یک رابطهی تازه را امتحان بکنیم.
در واقع این مسأله میتواند ترس از طرد شدن در آینده را در ما برانگیزد و روابط صمیمی ما را با مشکلات جدی مواجه کند.
در بعضی موارد طرد کردن دیگران به خاطر تجربیات تلخ گذشته، ممکن است به یک الگوی رفتاری طولانی مدت تبدیل شود و زندگی عاطفی فرد را تحت تأثیر قرار دهد و تنها درمان آن هم افزایش خودآگاهی نسبت رفتار و تفسیر فرد از اتفاقات گذشتهی زندگی او است.
طرد کردن دیگران به خاطر افسردگی
افسردگی هم تأثیرات مخربی روی روابط عاطفی ما دارد. در میان علائم افسردگی، احساس کمارزشی میتواند اعتماد به نفس شما را تا حد زیادی مختل کند. در واقع تعاملاتی که در حالت عادی، طبیعی و آسان به نظر میرسیدند، وقتی در حالت افسردگی به سر میبرید، میتوانند به شدت دشوار و ترسناک شوند.
مانند خود افسردگی، ترس از صمیمیت نیز میتواند تا زمانی که علت اصلی آن ادامه داشته باشد، پابرجا باشد. در چنین مواردی مشاوره گرفتن از یک متخصص سلامت روان میتواند بهبودی شما را تسریع کند و به شما کمک کند تا از طرد کردن افراد پیشگیری کنید.
عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین
افرادی که اعتماد به نفس یا عزت نفس پایینی دارند نیز ممکن است در نهایت دیگران را از خود طرد کنند. در چنین حالتی ممکن است واقعاً فردی را دوست داشته باشید، اما شک داشته باشید که مهارتهای لازم برای حفظ یک رابطه یا دوستی طولانی مدت را دارید.
ممکن است باور داشته باشید که:
- اشتباه میکنید یا طرف مقابل را ناامید خواهید کرد.
- طرف مقابل در واقع شما را دوست ندارد.
- در نهایت شما را به خاطر شخص دیگری ترک خواهد کرد.
- برای طرف مقابل به اندازه کافی خوب نیستید.
- شما سزاوار یک رابطه سالم با یک فردی که عاشقتان باشد نیستید.
اگر با اضطراب، افسردگی، یا بیماریهای روانی و جسمی دیگری زندگی میکنید، ممکن است نگرانیهایی در مورد توانایی خود در حمایت از طرف مقابل و رفع نیازهای او در رابطه داشته باشید (حتی اگر این احتمالاً به دور از واقعیت است).
مشکل در اعتماد کردن به دیگران
مشکلات مربوط به اعتماد در میان کسانی که قبلاً درد خیانت را تجربه کردهاند بسیار رایج است. اگر شریک قبلی شما به شما خیانت کرده باشد یا به شما دروغ گفته باشد، قابل درک است که پشت سر گذاشتن این رویداد برای شما دشوار خواهد بود.
ترمیم اعتماد از بین رفته سخت است و تأثیرات آن میتواند تا مدتها در وجود فرد باقی بماند و تمام روابط او را تحت تأثیر قرار دهد. چه اتفاقی میافتد اگر بعد از صمیمی شدن با طرف مقابل متوجه شوید که او نیز شما را فریب داده است؟
اعتماد یک روزه اتفاق نمیافتد و کاملاً طبیعی است که قبل از اینکه احساس کنید میتوانید به کسی اعتماد کنید، به مقداری زمان نیاز داشته باشید. با این حال، عدم اعتماد مداوم به کسی که هرگز دلیلی برای شک کردن به او وجود ندارد، در نهایت میتواند باعث ایجاد برخی مشکلات جدی در روابط صمیمی شما گردد.
شاید شما دائماً از طرف مقابلتان سؤال کنید یا او را بررسی کنید، یا مدام در تلاش و تکاپو باشید تا از نظر عاطفی با طرف مقابلتان کمی گشودهتر برخورد کنید که هیچ کدام از اینها برای ایجاد یک رابطه سالم مفید نیستند.
البته ممکن است در اعتماد کردن به خودتان نیز مشکل داشته باشید که این مسأله اغلب به اعتماد به نفس شما برمی گردد.
اگر در گذشته اشتباهاتی مرتکب شدهاید، ممکن است نگران این باشید که دوباره هم همان اشتباهات را مرتکب شوید و به شریک فعلی خود آسیب برسانید. احساس گناه و شک کردن به خودتان ممکن است باعث شود که طرف مقابلتان را کنار بزنید تا به این طریق از هر دوی شما محافظت کنید.
چگونه از طرد کردن دیگران در روابط صمیمیمان خودداری کنیم؟
خودآگاهی و شناخت کلید غلبه بر مشکل صمیمیت در روابط است. اغلب، طرد کردن افراد یک فرآیند ناخودآگاه و یک مکانیسم دفاعی برای اجتناب از موقعیتهای استرسزا است. این مکانیسمها اغلب به صورت ناخودآگاه طرحریزی و اجرا میشوند و ما متوجه آنها نمیشویم تا زمانی که همه چیز خراب شود و ما دچار مشکل شویم.
مطالعات صورت گرفته روی مکانیسمهای دفاع روانشناختی نشان میدهد که ما میتوانیم با یادگیری نحوه عملکرد این مکانیسمها و چرایی آنها، کنترل بهتری روی رفتارهای مشکلساز خود داشته باشیم. ثبت روزانه عواطف و احساساتی که تجربه میکنید، میتواند به شما کمک کند تا الگوها و محرکهای عاطفی خود را شناسایی کنید. با این طریق شما میتوانید عادات مثبت را جایگزین عادات مشکلساز خود کنید و روابط سالم و صمیمیتری را تجربه کنید.
برای رسیدن به این هدف باید از قدمهای کوچک شروع کنید. به عنوان مثال، دفعه بعد که از دوستی که مدام پیامهای او را نادیده میگیرید، پیامکی دریافت کردید، بهجای اینکه آن را خواندهنشده بگذارید، پیام کوتاهی را به او ارسال کنید. به این ترتیب میتوانید اعتماد و صمیمیت با دیگران را دوباره توسعه دهید.
باید بدانید که صمیمیت و ارتباط با دیگران یک تصمیم سالم و انسانی است
برخی از افراد به طور طبیعی برونگراتر از دیگران هستند. برخی افراد درونگرا هم تنها با وجود حلقه کوچکی از دوستان نزدیک احساس راحتی و رضایت میکنند؛ اما افرادی که از هر نوع صمیمیتی با دیگران طفره میروند، الگوی رفتارشان طبیعی نیست و به کمک نیاز دارند.
برای تغییر این الگوی رفتاری مخرب باید تلاشی آگاهانه انجام دهید تا رفتار خود را تغییر دهید و با رویی گشودهتر با دیگران برخورد کنید تا روابط صمیمی و نزدیک خودتان را حفظ کنید؛ اما اگر شخصیت شما اینگونه نیست، نیازی نیست برای تبدیل شدن به یک انسان اجتماعی فشاری را متوجه خود کنید.
ایجاد ارتباطات با کیفیت زمان میبرد
وقتی تصمیم میگیرید که ارتباطات بیشتری با دیگران برقرار کنید، همیشه این وسوسه وجود دارد که در کارها عجله کنید. اما مطالعات نشان میدهد که عجله کردن در مراحل اولیه یک رابطه، که گاهی اوقات بمباران عشق نامیده میشود، نشانه سالمی نیست و دال بر عزت نفس پایین و درجهای از اضطراب اجتماعی است.
در عوض، کارها را به آرامی پیش ببرید. به خود و طرف مقابلتان زمان و فضای کافی برای نفس کشیدن را بدهید. به جای تمرکز بر برنامهها یا اهداف خودتان برای رابطه، سعی کنید به آنچه در لحظه اتفاق میافتد توجه کنید.
این مسأله چندین مزیت دارد:
- از زمانی که با کسی میگذرانید به جای نگرانی لذت میبرید.
- هر یک از شما متوجه چیزهایی در مورد طرف مقابل میشود که دوستداشتنی است و ارزش رابطه را تقویت میکند.
- با الگوهای رفتاری خودتان و طرف مقابل در رابطه آشنا میشوید و میتوانید تصمیمات بهتری برای آینده رابطهتان بگیرید.
احترام به مرزهای شخصی
اگر تصمیم گرفتهاید بر مشکلتان در رابطه با برقراری روابط صمیمانه غلبه کنید و از طرد کردن عزیزانتان دست بردارید، به خاطر داشته باشید که این کار یک شبه اتفاق نمیافتد. برای رسیدن به این هدف شما باید به مرزهای خود و دیگران احترام بگذارید.
سفره دلتان را به طور همزمان به روی افراد زیادی باز نکنید. شما نیاز به فضایی برای پردازش تعاملات و شناسایی الگوهای مثبت در حال ظهور دارید. زمانی که در حال مدیریت روابط با دهها نفر هستید انجام این کار برایتان دشوار است. به همین ترتیب، انتظارات غیر واقعی از دیگران نداشته باشید. آنچه شما برای رسیدن به آن تلاش میکنید یک خیابان یک طرفه نیست. همانطور که ممکن است گاهی نزدیکانتان را از خودتان طرد کنید، از سوی دیگر ممکن است گاهی بیش از حد از نزدیکانتان انتظار داشته باشید یا احساس کنید که از شما انتظار زیادی میرود.
در عوض، سعی کنید یک مشارکت منصفانه ایجاد کنید. بدون کنجکاوی در تمام جزئیات زندگی شخصی کسی به او علاقه نشان دهید. احساسات خود را به اشتراک بگذارید و در عین حال به احساسات آنها نیز احترام بگذارید. از آنجایی که از انجام این کار با افراد زیادی به طور همزمان اجتناب میکنید، میتوانید وقت خود را به طرز سالمی صرف رابطهتان کنید و حس مناسبی را به دست آورید.
چگونه به دیگران اجازه بدهیم که به زندگی ما وارد شوند؟
رسیدن به خودآگاهی در مورد دلیل طرد کردن افراد، اولین گام کلیدی به سوی تغییر است، اما تمام ماجرا نیست.
یادگیری تعامل عاطفی صحیح با دیگران به زمان و تمرین نیاز دارد. استراتژیهایی که در ادامه آمده میتوانند در این مسیر به شما کمک کنند.
اهمیت صحبت کردن با یکدیگر
روابط سالم نیازمند ارتباط خوب بین طرفین آن است. علاوه بر صحبت کردن در مورد زندگی روزمره و احساستان در مورد رابطه، شما همچنین میخواهید افکار خود را در مورد هر موضوعی که پیش میآید با شریک زندگیتان به اشتراک بگذارید. صحبت کردن با شریک زندگیتان در مورد عادت اجتناب از صمیمیت ممکن است کمی ترسناک باشد، اما میتواند تفاوت بزرگی در جهت رسیدن به اهدافتان ایجاد کند.
توضیح اینکه چرا صمیمیت را چالشبرانگیز میدانید میتواند به شریک زندگیتان کمک کند تا بفهمد که چرا در شروع برخی از صحبتهایتان تردید دارید. برای مثال، ممکن است به طرف مقابلتان بگویید که: «فکر میکردم همسر سابقم همان کسی است که باقی زندگیام را با او سپری میکنم، اما او به من خیانت کردد. گاهی اوقات ترس از خیانت طرف مقابلم مرا وادار میکند که قبل از اینکه دوباره آسیب ببینم، رابطه را خودم خاتمه دهم. من در حال کار کردن بر روی این ترسهایم هستم و سعی دارم که تغییر کنم.»
پیدا کردن تعادل
وقتی که میخواهید بر انگیزه طرد کردن دیگران غلبه کنید، ممکن است به جای احترام گذاشتن به مرزهای شریک زندگیتان، با ابراز بیش از حد درونیات خود یا چسبیدن بیش از حد به او، از آن طرف بام بیفتید.
تلاش برای رسیدن به تعادل در رابطه میتواند شانس موفقیت در رابطه را افزایش دهد.
تعادل میتواند به این معنی باشد:
- به جای افشای فوری کل داستان زندگی خود، تجربیات مربوط گذشته را به طور طبیعی و بدون عجله به اشتراک بگذارید
- ابراز علاقه به زندگی طرف مقابل بدون کنجکاوی یا فضولی نابجا برای دانستن تمام جزئیات شخصی
- عواطف خود را با شریک زندگی خود در میان بگذارید و در عین حال مطمئن شوید که در مورد احساسات طرف مقابل نیز از او سؤال میکنید
هدف شما دلبستگی متقابل است. این بدان معناست که شما با طرف مقابل یک پیوند سالم ایجاد میکنید و بدون وابستگی افراطی به یکدیگر برای حمایت از یکدیگر تلاش میکنید. شما یک زندگی مشترک دارید، اما در عین حال هنوز هم فردیت خودتان را دارید.
تعادل همچنین میتواند به معنای تلاش برای پذیرش راحتتر فراز و نشیبهای زندگی باشد.
اگر از طرد شدن بترسید، ممکن است در صورت مشاهده هر نشانه کوچکی دال بر اینکه شریک زندگی شما رابطه با شما را نمیخواهد، در حالت آماده باش قرار بگیرید. اما حقیقت این است که هر از گاهی حتی در صمیمیترین و بهترین روابط هم اختلاف نظر پیش میآید.
همانطور که احتمالاً خودتان هم میدانید، ناراحت شدن و احساس ناامیدی از یک عزیز به این معنی نیست که میخواهید او را از زندگی خود حذف کنید.
از یک درمانگر کمک بگیرید
آیا قادر به شناسایی دلایل اجتناب از صمیمیت در خودتان نیستید؟ نمیدانید که چگونه عادت طرد کردن عزیزانتان را ترک کنید؟ آنچه که واقعاً میخواهید صمیمیت عمیقتر است؟ در چنین حالتی دریافت حمایت از یک متخصص سلامت روان میتواند مزایای زیادی برای شما به همراه داشته باشد.
مطمئناً ممکن است خودتان به تنهایی هم قادر به حل کردن بسیاری از مسائلتان باشید. با این حال، وقتی میخواهید عوامل زمینهای مانند اضطراب رابطه، مشکلات دلبستگی یا علائم اختلالات سلامت روان را بررسی کنید، ممکن است به تنهایی قادر به رسیدگی به آنها نباشید. در حقیقت درمانگران تجربیات فراوانی در زمینه کمک به افراد برای مقابله با الگوهای رفتاری اجتنابی و سایر مسائل مرتبط با صمیمیت دارند.
اگر کسی شما را از خودش طرد کرد چه کنید؟
آیا اخیراً کسی که دوستش دارید شما را از خودش طرد کرده و شما نمیدانید چرا این رفتار را از خودش نشان میدهد؟ پس بهتر است اجازه ندهید اوضاع وخیمتر شود و گفتگوی مستقیمی با طرف مقابل داشته باشید. در واقع طرف مقابل ممکن است نداند که رفتارش تغییر کرده است یا این که اطلاع نداشته باشد که این تغییر رفتار چه تأثیری بر شما میگذارد.
- ارائه کمک و پشتیبانی: اگر شریک زندگیتان فراز و نشیبهای خاصی را در زندگیاش پشت سر میگذارد، از او بپرسید که چگونه میتوانید به او کمک کنید. این بدان معنی است که او مجبور نیستند به تنهایی این اتفاقات را پشت سر بگذارد.
- قولهایی ندهید که نمیتوانید به آنها عمل کنید: اگر شریک زندگیتان از طرد شدن میترسد، تعهد بیش از حد به او باعث میشود که خودتان را در معرض شکست قرار دهید.
- صبور باشید: ممکن است فرد مورد علاقه شما در ابتدا نخواهد حرف دلش را بیان کند، یا ممکن است هنوز برای بیان احساسات خود دچار تضاد و تناقض باشد.
وقتی احساس کردید که دوست یا شریک زندگیتان در تلاش است که بین خودش و شما فاصله ایجاد کند، یک گفتگوی مستقیم را امتحان کنید تا هر دوی شما نگرش درستی از وضعیت موجود پیدا کنید. طرف مقابل ممکن است دقیقاً متوجه نباشد که چگونه اعمالش بر شما تأثیر میگذارد.
از شریک زندگیتان بپرسید که چگونه میتوانید به آنها کمک کنید؟
شاید شریک زندگیتان به کمی ارتباط کلامی بیشتر، یا کمی اطمینان فیزیکی بیشتر (مانند در آغوش گرفتن یا لمس معمولی) نیاز داشته باشد تا احساس امنیت بیشتری کنند. در واقع همیشه عاقلانهترین کار این است که بپرسیم طرف مقابل به چه چیزی نیاز دارد، زیرا فرضیات اشتباه ممکن است شرایط را پیچیدهتر کند.
آیا شریک زندگیتان به دلیل افسردگی شما را از خودش دور میکند؟
اختلالات و مشکلات مربوط به سلامت روان میتواند به مرور زمان بر کیفیت زندگی و روابط شما تأثیر بگذارد. برخی از اختلالات طیف افسردگی نیز میتواند افراد را به سمت انزواطلبی و تنهایی سوق بدهد. اگر فکر میکنید در مورد شریک زندگی شما هم چنین مسألهای وجود دارد، بهترین راه حل، ارجاع او به یک متخصص سلامت روان است. همچنین به یاد داشته باشید که در حین کمک به دیگران، مراقبت از خود را نیز تمرین کنید. اگر سلامت روانی شما در نتیجه کمک به دیگران آسیب دیده باشد، حمایت از سلامت روان آنها دشوارتر میشود.
نکته آخر
اگر چه زمانی که میترسید صدمه ببینید، دور کردن افراد از خودتان امری غیر معمول نیست، اما اعمال این مسأله به عنوان یک استراتژی بلندمدت و همیشگی برای روابط، شما را با مشکلاتی جدی مواجه میکند. یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا دلایل اجتناب از صمیمیت را بررسی کنید و به جای آن، روی آوردن به روابط گرم و صمیمی دیگران را تمرین کنید.
همه ما این حق را داریم که تصمیم بگیریم چند نفر را در زندگی خود میخواهیم جای دهیم. ما حق داریم انتخاب کنیم که میخواهیم چقدر به دیگران نزدیک باشیم تا احساس رضایت کنیم. اما چه یک انسان گوشه نشین ساکت اما شاد باشید و چه قلب و روح مهمانیها، دور کردن افرادی که دوستشان دارید میتواند نشانه مشکلات عمیق روحی باشد و باید به این نکته توجه داشته باشید.
اگر فکر میکنید به عنوان یک مکانیزم دفاعی نشانههایی از دور کردن افراد را از خودتان نشان میدهید، باید با دقت بیشتری این مسأله را در نظر بگیرید. آیا این الگوی رفتاری شما روشی برای کنار آمدن با تجربیات ناخوشایند گذشته است؟ آیا این رفتار نشانه افسردگی است؟ زمانی را به تمرکز روی رفتار و احساسات خودتان اختصاص دهید تا ریشه مشکلاتتان را پیدا کنید.
نظرات