علیرغم سختگیرانه بودن قواعد فقهی در بحث حدود،قواعدی در فقه حاکم است که مانع اِعمال مجازات های سنگین می شود به شرطی که قاضی محکمه با تدبیر و درایت چنین قواعدی را جاری کند.
اتهام سجاد به حدی سنگین و غیر قابل دفاع به نظر می رسید که اگر مسیر دادرسی تا انتها ادامه می یافت قضات دادگاه کیفری استان ☆چاره ای جز صدور حکم اعدام برای وی نداشتند. سجاد،گودرز و مسعود کارگران ضایعاتی ، که در جنوبی ترین نقطه ی شهر آلونک محقری برای خواب شبانه اجاره کرده بودند از صبح علی الطلوع تا ساعات پایانی شب رزق و روزی اشون را در سطل های زباله جستجو می کردند…
سجاد در نقل ماوقع پرونده می گفت: غروب پنجشنبه که ضایعات و پشت وانت صاحبکار جا دادیم ،مثل هر هفته که تنها دلخوشی و تفریحمون رفتن به سینما بود،سه تایی راهی سینما شدیم وسط های فیلم بود که مسعود بلند شد رفت بیرون وچند دقیقه بعد برگشت و درگوش گودرز چیزی گفت و با هم رفتن بیرون.من مشغول دیدن فیلم بودم که مسعود آمد دنبالم و گفت بی خیال سینما ،پاشو بریم که اگه خدا بخواد نوبتی هم باشه نوبت ماست خوش بگذرونیم ،من بدون سوال و جوابی دنبال مسعود و گودرز از سینما زدم بیرون که دیدم دخترخانمی آمد سمت ما تا خواستم حرفی بزنم،مسعود گفت:میگه نفری صدوپنجاه میگیره به شرطی که تا صبح بهش جا بدهیم ، همون موقع بهشون گفتم من از صبح تاشب جونم در میاد تا هزارتومن کاسب بشم آنوقت شما می گید صد وپنجاه تومن بدهم به این! هرکاری میخواهید کنید رو من حساب نکنید.
خلاصه ی پرونده: خانم الف در شرح ماوقع نقل کرده بود،صبح روز حادثه با پدرش مشاجره ای داشته و به حالت قهر سوار بر اتوبوس شده به شیراز آمده،چند ساعتی در خیابان های شیراز پرسه می زند تا اینکه به فکرش می رسد برای رهایی از گرمای تابستان و خستگی، داخل سینما شود که آنجا با متهم یعنی سجاد آشنا شده،سجاد ابتدا وی را نصیحت می کند که بهتر است به شهر خودش بر گردد و قدر خانواده اش را بداند اگر هم قصد ماندن در شیراز دارد ،بهتر است به خانواده اش خبر دهد که شب مهمان پیرمرد و پیرزنی،( یعنی پدرومادر سجاد) هستی بعدهم گفت صبح برای پیدا کردن کار و گرفتن جای خواب و استراحت خودم کمکت می کنم ،اینطوری اعتماد من و جلب کرد و فریبم داد و من و به خانه ای که جز من و خودش کسی آنجا نبود بُرد ،همین که فهمیدم گولم زده،خواستم از خانه بزنم بیرون که دیدم در قفل است و به زور ….
سجاد در رد اتهام انتسابی جز معرفی گودرز و مسعود دلیلی نداشت که این دو نیز به محض اطلاع از پرونده خانه را ترک کرده،متواری شده بودند،عدم حضور مسعود و گودرز در نشانی اعلامی، سبب شک قضات به کذب بودن دفاعیات سجاد و صحت ادعای خانم الف شده بود!رئیس شعبه ی رسیدگی کننده از قضات با تجربه ی دادگستری شیراز بود که اِعمال مجازات و صدور حکم را آخرین راهکار هر پرونده ی کیفری می دانست،لذا در ملاقاتی که با ایشان داشتم،فرمودند:شناسایی دروغگو در این پرونده کار اصلی من و شماست تا گره پرونده باز شود اما چطور؟ جناب رئیس در ادامه گفتند:بیا فرض کنیم دختر دروغگوست و سجاد راستگو،در این فرض دختر راضی می شود با گرفتن پول رضایت بدهد پس اولین راه برای کشف حقیقت پیشنهاد پول به شاکی برای گرفتن رضایت است اما بر فرض که شاکی هم رضایت دهد،اتهام زنای به عنف علیه سجاد پابرجاست*مگر اینکه دختر به دروغ بودن اظهاراتش اقرار کند و مسعود و گودرز هم در دادگاه حاضر شده،شهادت دهند که رابطه ای بین سجاد و شاکی برقرار نشده ، اگر هم رابطه ای بوده ،به رضایت بوده نه به عنف*…
بخشی از راهکار جناب رئیس را در ملاقات با سجاد به وی منتقل کردم،اما سجاد به سیاق گذشته با قسم و آیه منکر اتهام انتسابی بود و اصرار داشت هرطور شده گودرز و مسعود را پیدا کنم تا گره پرونده باز شود…در نهایت مقرر شد ضمن پیشنهاد پول به خانم الف، به صاحب کار بچه ها نیز قول پرداخت مژدگانی بدهم تا محل اختفای مسعود و گودرز را شناسایی و اعلام کند.
بالغ بر یک ماه از بازداشت سجاد می گذشت و جوان بیچاره از ترس مجازات تبدیل به گوشت و پوست شده بود و هر روز اوضاع روحی روانی اش بدتر می شد.خانم الف هم در پاسخ به پیشنهاد گرفتن پول و دادن رضایت مبلغی اعلام کرد که سجاد و هفت پشتش از تامین آن ناتوان بودند لذا تنها راه ممکن، پیدا کردن گودرز و مسعود بود تا با تایید ادعای سجاد وی را از این مخمصه نجات دهند،با اصرار و التماس های سجاد رئیس شعبه با اعطای نیابت به حوزه ی قضایی شهرستان محل اقامت خانواده ی مسعود و گودرز با موضوع جلب این دو به عنوان شاهد*موافقت کردند.
هنوز از دادسرای محل اقامت این دو با حکم جلب خارج نشده بودم که حُسن وخاصیت شهرستان های کم جمعیت و کوچک به کمکم آمد و گوشی ام زنگ خورد.
شماره ی تماس از تلفن عمومی بود و کسی که آنطرف خط بود،خودش را مسعود معرفی کرد ،مسعود ضمن شرح ماوقع اظهارات سجاد را تایید کرد وگفت:آنشب سجاد رختخوابش و برداشت و رفت بالا پشت بوم خوابید من و گودرز با آن دختر داخل اتاق با هم بودیم،دمادم صبح بود که بیدار شدم تا دوش بگیرم، دیدم دختره نیست،گودرز و بیدار کردم که گفت دختره چند بار گفت برم براش سیگار بگیرم،منم بهش محل نذاشتم حتما خودش رفته سیگار بخره که یکدفعه صدای دادوفریاد سجاد از پشت بوم آمد دوتایی رفتیم بالا که دیدیم دختره لباس هاش درآورده توی جای سجاد خوابیده و سجاد هم لباس تنش بود و آماده ی رفتن که دختره گفت یا تو هم مثل این دوتا ….پولم میدی یا بلایی سرت میارم که با صد برابر این پول نتونی خلاص بشی…
زمانی که به مسعود گفتم بیا همین حرف ها را به قاضی بگو گفت:چی فکر کردی آقای وکیل،سجاد مثل کاکام هست و ده بار با گودرز تا درِ دادگاه آمدیم اما هربار از هرکی پرسیدم گفتن پای خودمون هم گیر هست و ترسیدیم بیایم حرف بزنیم…*(ترس مسعود و گودرز از بیان ماوقع در مقام شاهد از شکایت احتمالی خانم الف و انتساب اتهام رابطه ی نامشروع بود *)
به مسعود قول دادم با قاضی صحبت می کنم تا براشون دردسری پیش نیاد به شرطی که آنها هم عین واقعیت را شهادت دهند، لذا عین ماوقع را برای رئیس شعبه نقل کردم وایشان نیز قول مساعدت دادند …
جلسه ی دادرسی با حضور شاکی و سجاد شروع شد،رئیس شعبه رو به خانم الف گفتند:برای آخرین مرتبه بهت میگم عین واقعیت و بگو تا کمکت کنم اما شاکی شروع کرد به تکرار همان حرف های قبلی که یکدفعه با ورود مسعود و گودرز به محکمه زبانش بند آمد….
رئیس شعبه پس از استماع اظهارات مسعود و گودرز ،رو به خانم الف کرد و گفت:تو و این دو مرتکب فعل حرامِ رابطه ی نامشروع مادون زنا شده اید ،میگم رابطه ی نامشروع غیر از زنا چراکه، اثبات زنا و اعمال مجازات صد تازیانه برای حد زنا واجد شرایطی است که در این پرونده وجود ندارد…قاضی همینطور که صحبت می کرد از پشت میزش بلند شد و به سمت شاکی و دو شاهد آمد، نعلینش را درآورد چند ضربه به کمر هر سه زد و گفت:من شما را بابت فعل حرام تعزیر کردم برید وضو بگیرید و نزد محکمه توبه کنید تا خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.*
علیرغم گذشت چندین سال از آن روز ،اما همواره در مواجهه با چنین موضوعاتی،تدبیر و درایت آن قاضی شریف که امروز در کسوت وکالت مشغول فعالیت است، در اشاعه ی چنین منش و روشی مستند به قواعد فقهی موضوع پرونده را نقل می کنم تا جایگاه قاضی در چنین پرونده هایی،خاصه در بحث تعزیر شناخته شود.محمدهادی جعفرپور-وکیل دادگستری
توضیحات*
پرونده ی مورد نظر به جهت فقد دلیل منجر به برائت سجاد شد/اما قاضی از باب تنبه و تذکر،شاکی،مسعود و گودرز را به شیوه ی خودش تعزیر کرد.
پیش از اصلاح مقررات آئین دادرسی کیفری و تعریف دادگاه کیفری۱و۲،مرجع صالح به جرایم مشمول حد اعدام و…دادگاه کیفری استان بود.
درماده۲۰۴تا۲۱۶آیین دادرسی کیفری،شرایط استناد به شهادت شهود وحتی جلب شاها را پیش بینی شده.
ماده۸تا۱۹قانون آیین دادرسی کیفری به تعریف اقسام جرم از نظر قابل گذشت وغیر قابل گذشت اشاره کرده،جرایمی که مشمول حدود مانند شلاق،اعدام،سنگسار و…هستند از جمله جرایم غیرقابل گذشت هستند.
برای اثبات حد زنا شهادت ۴شاهد واجد شرایط لازم است که در این بین چنانچه شرایط و قرائن بر وجود رابطه بین زن و مرد نامحرم احراز شود اما وقوع زنا محل تردید و شک باشد قاعده ی تدورالحدود بالشبهات (قاعده ی درء)جاری و حد زنا ساقط می شود اما قاضی می تواند بنا بر قواعد فقهی اقدام به تعزیر کند.
در چنین مواردی امکان تعزیز متهمین وجود دارد،منظور از تعزیر در چنین مواردی مجازاتی است غیر از حدود
در جرایم حق اللهی توبه ی متهم از موجبات تخفیف یا سقوط کیفر تلقی می شود که تابع شرایط مصرح درماده۱۱۴تا۱۱۹قانون مجازات اسلامی است.
نظرات