بیوگرافی و داستان زندگی کوروش بزرگ (۵۲۹-۵۷۶ پیش از میلاد)
کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیانگذار امپراطوری هخامنشی است.بنیانگذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که به مدت ۳۰ سال بر نواحی گستردهای از آسیا حکومت میکرد.
ماندگاران تاریخ ما: شاه پارسی، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده و بسیار در سراسر عالم مشهور است. (نویسنده نگاره : اِنی کاظمی)
آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد استان فارس
خلاصه زندگینامه کوروش کبیر:ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمینهای ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار مینامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسحشده توسط پروردگار بشمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند..
تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند..
حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.
کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند.
اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه میباشد.
تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفتهاند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید.
پادشاه ماد، این بار هم از مغها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد
آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید.
دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند.
پس کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد.
مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
نگاره ایشتوویگو، پادشاه ماد، در حال فرمان دادن و گسیل داشتن هارپاگ برای کشتن کوروش خردسال
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی میکرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند.
پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور دادهاست وی را تنبیه کنند.
پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کردهاست. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات میباشم، اختیار با توست.»
آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه میگذرد با سن این کودک برابری میکند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد.
نقاشی دوران کودکی کوروش اثر سباستیانو ریچی
سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زندهاست.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟»
پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.
آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد.
«کرزوس بر خرمن آتش»، نگارهای بر گلدان در حدود سال ۵۰۰ پیش از میلاد، کشف در ایتالیا، نگهداری در موزهٔ لوور
از آن طرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شدهاست پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند.
هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.
کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارسها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد. بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به ماد افتاد.
نقاشی یهودیان در نزد کوروش بزرگ، اثر ژان فوکه در سال ۱۴۷۰ میلادی. کوروش در سنگنبشته خود نوشت که من یهودیان را از بردگی در بابل آزاد کردم و اجازه ساخت معبد را در اورشلیم به ایشان دادم. این اقدام باعث شد تا کوروش نزد یهودیان جایگاه قهرمانانه و ویژهای پیدا کند
دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.
کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.
اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزلایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر میپنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیوارههای آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.
نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.
نقشبرجستهٔ انسان بالدار در پاسارگاد
پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد.
کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود.
البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستانشناسان و حتی حقوقدانان دارد.
او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمکهای بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشتهاست.
کاخ اختصاصی کوروش در پاسارگاد.
پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن ۱۵ ایرانی به مصر حمله کرد که بردیا که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)}
کمبوجیه دوم (به پارسی باستان: ??????) (به یونانی باستان: Καμβύσης) (پادشاهی: ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد) که گاهی در پارسی نوین با نام کامبیز یا کامبوزیا نیز شناخته میشود.
کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام بادهنوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت.
آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشایارشا شد.
سردیس سنگی دوران هخامنشی کشف شده در اطراف تخت جمشید؛ این سردیس را به آتوسا منتسب کردهاند.
کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ایرانیتبار سکا که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند (و بنابرروایتی ملکهشان به نام تهمرییش، از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود[نیازمند منبع]), به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور میکردند. (کوروش در استوانه حقوق بشر میگوید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم.)این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمیتوان دلیل جنگ کوروش با سکاها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود.}. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهمرییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.
آرامگاه کوروش بزرگ
کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر میافتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد.
کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود.
تهمرییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشدهای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»
پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدرهای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیدهاست. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شدهاست.
استوانه کوروش
استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح دادهاست.
این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.
نمونهٔ بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک نگهداری میشود.
استوانه کوروش در موزهٔ بریتانیا.
کوروش کبیر در قرآن ، ذوالقرنین
درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشدهاست.
کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسیهایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیههای قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجهترین دلایل را برای احراز این لقب دارا میباشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش را ذوالقرنین میدانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند.
سخنان کوروش کبیر با منبع
کمک کوروش بزرگ به تهیدستان پس از فتح بابل:
[کوروش] آنانی که توانهاشان در حد بسیار پایین بود، به زندگانی بازگردانید، از آن روی که به گونهای پیوسته خوراکشان بدانان داده شده است…
- کتیبه بابلی گزارش منظوم (Verse Account)
- ارفعی، عبدالمجید (۱۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی. ص ۲۵
سخن کوروش درباره مرگ:
پس از آنکه مرگ مرا در رباید، مبادا که پیکر من به زر و یا سیم بپوشانید. یا در تابوتی از زر و سیم و از آن دست نهید، که پیکرم را با شتاب که توانید به خاک بسپارید. آرامیدن به کدامین جای فرخنده تر از خوابیدن بر دامان خاک است که مادر همه زیباییهاست، که دایه همه نیکیهاست؟ در سراسر زندگی دوستار مردمان بودهام، و چه چیز نیکوتر از به خاک پیوستن و به مردمان بهره رساندن؟
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۸، بخش ۷، بند ۲۵، برگردان ابوالحسن تهامی
گزنفون از زبان کوروش بزرگ نوشته است:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم …
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش بزرگ درباره تاراج
باید آگاه باشیم که به روزگاران پیش، آز تاراج کردن، سرنوشت بسی پیروز گران را دگرگون کرده است. هر آنکه به تاراج میرود مرد نیست، استری است بارکش!
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۴، بخش ۲، بند ۲۵، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش کبیر درباره پادشاهی
فرمانروا، به باور من باید که نشان تفاوتاش با مردمان نه در زندگانی آسوده و پر آرایه باشد که در پیشاندیشیها باشد و در خِرَد و در شوق وی به کار…
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۱، بخش ۶، بند ۸، برگردان ابوالحسن تهامی
سخن کوروش درباره درماندگان و اسیران
درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود نه در خور ایشان، درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
- بند ۲۵ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
(و آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام بر میداشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد.
- بند ۲۴ استوانه کوروش، برگردان عبدالمجید ارفعی
سخن کوروش درباره فرزند
اگر خواهیم که فرزندانمان نکو مردان باشند و آراسته به نیکیها، چارهییمان نیست جز آنکه نیکتر نمونه باشیم بهر ایشان. و چون فرزندان در برابر خویش جز نیکی نمیبینند، فرومایگی و پستی نمیشناسند و بسویاش گام نمینهند. و چون سخن زشت و شرم آور نمیشنوند، زشت و شرم آور نمیگویند. پس، آن گونه زندگانی پیش خواهند گرفت که نیکوست و زیباست.
- کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۸۶، برگردان ابوالحسن تهامی
کتیبه پاسارگاد که از زبان کوروش میگوید:
من کوروش هستم، شاه، هخامنشی
- کتیبه سه زبانه پاسارگاد (CMa)، برگردان پییر لوکوک (برگردان پارسی نازیلا خلخالی)
عکس از کوروش کبیر
جزئیات کوهنوردی کوروش در دوران جوانی ، توسط کلود آدران جوان، کاخ ورسای
کوروش بزرگ (مرکز) با ژنرال هارپاگوس پشت سر او
مجسمه کوروش بزرگ در هامبورگ آلمان، ساخته شده در قرن ۱۸
منبع:سخنان کوروش ، www.tarikhema.org ، www.kheradgan.ir ، مجید خالقیان
ممنون از این مطلب کاربردی
درود روح پاک بزرگ مرد تاریخ ایرانم
به منشورش افتخار میکنم
خدا مارا از بیگانه پرستی نجات بده
عدالت کوروش میباشد که در سازمان ملل سمبل وافتخار ما ایرانی ها است افتخار هر ایرانی کوروش کبیر میباشد درود به کوروش که پدر همه ایرانیان است ….کوروش زنده است .
متاسفم برای کسانی که برای زادگاه کوروش بحث میکنن تمام دنیا میگن ایرانیه ولی ما ایرانیا …
خوشحالم که یک ایرانیم وکوروش در این سرزمین بدنیا امد
دورد بر کوروش کبیر ، شا ه شاهان ، بر خودم می بالم از تبار نیا کان پاک سر شتم
مرسی از اطلاع رسانی زیباتون درود برکورش کبیر پادشاه قلب همه ایرانیان
درود وشرف بر پادشاه ایران زمین وپادشاه قلب همه ایرانیان کورش کبیر
درود وشرف بر پادشاه ایران زمین وپادشاه قلب همه ایرانیان کورش کبیر
کورش یک پادشاه … بود و عقیده داشت از نسل خدایان است و نژاد آنها با نژاد مردم عادی فرق دارد
جانم فدای کوروش پادشاه جهان ماایرانی هستیم..
مگه ما ایرانی نیستیم و فا سی صحبت نمیکنیم؟ کلمه داستان زندگی همون مترادف کلمه فرنگی بیوگرافی هست. چرا کلمه بیوگرافی استفاده شده وقتی کلمه داستان زندگی هست؟ آیا نویسنده فکر کرده که امکان داره بعضی هموطنان معنی کلمه داستان زندگی رو ندونن که کلمه بیوگرافی رو آورده؟ اینقدر هم که ما به پیشینیان خودمون و فرهنگمون افتخار میکنیم. اگه همون پیشینیان و شاعرانی مثل فردوسی زنده بودند مسلما برای فهمیدن زبان مثلا فارسی ما دچار مشکل میشدند و چه بسا آزرده خاطر میشدند. شرم بر ما که این همه کلمات فرنگی داخل زبان خودمون کردیم
کوروش کبیر دربرابرعظمت پیامبراعظم مثل یک پشه درمقابل عقاب هست. دوست داری تاابد با کدومش باشی.
درود به کوروش کبیر ،پدر ایران زمین،افتخار ما ایرانیان
کوروش کبیر در دل همه ایران جا دارد البته ایران
کورش … روی زمینه نمیشه تحریفش کرد
پاینده باشید. جاوید ایران
کاش درباره ایرانیا وفرمانروایان ایان را تا حالا به ما رسانده اند فیلمی سریالی درست کنند در تعجب هستیم یعنی در طول تاریخ این کشور ما ایران پادشاه ازادیخواه نداشتیم که فقط از دیگران گفته میشود حیف از ان دلاور مردان روحشان در پناه خداوند بزرگ باشده امین