راهکارهایی برای مدیریت هیجانات در زندگی مشترک
هیچکس نمیتواند احساسات شما را کنترل کند؛ واکنشهایتان به رفتار همسر، انتخابی آگاهانه از سوی شماست. با پذیرش مسئولیت عواطف خود و تغییر دیدگاه، از سرزنش دوری کرده و بر آنچه میتوانید تغییر دهید تمرکز کنید. کلماتتان را با دقت انتخاب کنید و با این رویکرد، بنیان یک رابطهی قویتر و سالمتر را بنا نهید.
مترجم : علیرضا جهانبخش | اول فارس : هیچ فردی، حتی نزدیکترین کسانمان مانند همسرمان، نمیتواند احساسات ما را تحت سلطه خود بگیرد. هر زمان که دچار واکنش احساسی یا خشم شدید، کمی درنگ کنید و بپذیرید که گرچه آن حس درونی واقعی است، اما شیوهی بروز و پاسخ دادن به آن، کاملاً به خود شما بستگی دارد.
به همسرم گفتم: «به نظرم بد نیست کمی با هم از این فضا دور شویم. آخر هفتهی آینده چطور است؟» چند ماه گذشته آنقدر درگیر مسائل مختلف بودیم که فکر کردم یک استراحت کوتاه، حال و هوایمان را عوض میکند. انتظار داشتم او هم با اشتیاق استقبال کند، اما حدسم درست نبود. او قبل از اینکه بگوید: «خب، شاید بشود»، مکث طولانیتری کرد. گفتم: «انگار خیلی از این پیشنهاد خوشحال نشدی.» او با لحنی که اندکی رنگ دلگیری داشت، پاسخ داد: «چرا، خوشحال شدم. ولی فقط میخواهم کار ساخت آن ایوان تمام شود.»
تابستان قبل، شروع به تعویض ایوان چوبی بزرگ حیاط پشتی خانهمان کرده بودم. این کار به مراتب زمانبرتر از آن چیزی بود که تصور میکردم و فرصت کافی برای پرداختن به آن را نداشتم. در نتیجه، با گذشت ماهها، هنوز به اتمام نرسیده بود. اولین واکنش من به نپذیرفتن برنامهام برای گذراندن آخر هفته در سفر چه بود؟ کمی دلخور شدم و ناخودآگاه میخواستم با سکوت یا کنایه او را متوجه ناراحتیام کنم، چون حس میکردم حرفش مرا رنجانده است. اما در عمق وجودم میدانستم که هیچکس نمیتواند واقعاً مرا عصبانی کند. این فقط انتخاب من بود که در مقابل گفتهی او، چنین احساسی نشان دهم.
احساسات خود را بپذیرید
همهی ما احتمالاً این جمله را گفتهایم: «تو اعصاب مرا خرد میکنی!» اما وقتی دیگران را بابت احساسات خودمان مقصر میدانیم، در واقع اختیار عواطفمان را به آنها سپردهایم. این یعنی آنها سکاندار احساسات ما میشوند و ما انتظار داریم که آنها همهچیز را درست کنند. اجارهنشینی به ظاهر راحتتر از خانهداری است. اما یک مستأجر به اندازهی صاحبخانه، خود را موظف به تعمیر و نگهداری نمیداند و در ایجاد تغییرات دلخواه نیز محدودیت دارد. وقتی کسی صاحب خانهای میشود، با تصورات و آرزوهایش برای آنجا تغییرات ایجاد میکند. همهچیز در گرو اراده اوست، اما اغلب این تغییرات نیازمند تلاش شخصی اوست. در زندگی مشترک نیز، اگر زن و شوهر نقش مستأجر را بازی کنند و انتظار داشته باشند دیگری مسئول آرامش و رفع ناراحتیهایشان باشد، آن رابطه هرگز به شکوفایی نمیرسد. اگر مسئولیت احساسات خود را بپذیریم، آنگاه میتوانیم به عنوان شریک زندگی، در ساختن یک رابطهی قوی و پایدار سهیم باشیم و با هم، بنای یک زندگی بزرگ را بگذاریم.
چگونه میتوانیم اجازه ندهیم همسرمان باعث ناراحتی ما شود؟ در ادامه، سه گام ساده و کاربردی برای شروع این مسیر ارائه شده است:
زاویه دیدتان را اصلاح کنید
مقصر دانستن همسرمان در مورد احساساتمان، ما را به ورطهی قربانیانگاری میکشاند. این الگو معمولاً به این صورت است: من حالم خوب است. تو حرفی زدی یا کاری کردی و حالا دیگر حس خوبی ندارم. این تقصیر توست که من ناراحتم. پس من قربانی هستم و تو عامل این مشکل. واقعیت این است که هیچکس نمیتواند ما را وادار به داشتن یک احساس خاص کند. بله، ممکن است همسرمان کاری انجام دهد و ما احساس خشم، ناامیدی یا شکست کنیم. این چیزی نیست که از قبل برای آن برنامهریزی کرده باشیم؛ فقط اتفاق میافتد. اما اینکه بعد از آن چه واکنشی نشان میدهیم، به انتخاب خودمان بستگی دارد، نه به رفتار همسرمان. این تفاوت اساسی بین واکنش نشان دادن و پاسخ دادن است. واکنش، صرفاً یک احساس است. نه درست است و نه غلط، فقط وجود دارد. همسرمان حرفی میزند یا کاری میکند و ناگهان یک احساس در ما بیدار میشود. پس اجازه ندهید همسرتان شما را عصبانی کند؛ او آن احساس را در وجود شما ایجاد نکرده، بلکه آن احساس از قبل درونی شما بوده است.
اسیر احساسات خود نمانید
اغلب اوقات، ما گمان میکنیم که در بند آن احساس گرفتار شدهایم و هیچ راهی برای تغییر آن وجود ندارد. اما “پاسخ” دادن به این معناست که اگرچه آن احساس واقعی است، اما ما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه با آن برخورد کنیم. اگر در این حالت اسیر بمانیم، مانند مستأجری هستیم که منتظر است صاحبخانه کاری انجام دهد. اما اگر مسئولیت آن احساس را بپذیریم، آنگاه آزادیم که به شیوهای سالم به جلو حرکت کنیم. به همین دلیل است که دو نفر میتوانند در یک خودرو، در یک ترافیک سنگین و در مسیر یک قرار دیر شده باشند، اما یکی آشفته است و دیگری آرام. تفاوت در چیست؟ یک نفر همه را مقصر میداند و احساساتش شدت میگیرد. شخص دیگر میداند که نمیتواند شرایط بیرونی را کنترل کند، پس تصمیم میگیرد دیدگاه خود را مدیریت کند.
ویکتور فرانکل در کتاب ارزشمند خود، «انسان در جستجوی معنا» مینویسد: «وقتی دیگر قادر به تغییر یک موقعیت نیستیم… به چالش کشیده میشویم که خودمان را تغییر دهیم.» چگونه میتوانیم یاد بگیریم که به جای واکنش نشان دادن، پاسخ دهیم؟ با تغییر دیدگاه خود. اجازه ندهید همسرتان شما را عصبانی کند. وقتی احساس شدیدی (یک واکنش) را تجربه میکنید، این باید یادآوری باشد که کمی مکث کنید و تصمیم بگیرید که قدم بعدی شما چه خواهد بود (یک پاسخ).
بر آنچه میتوانید تغییر دهید تمرکز کنید
آیا تا به حال یک لیوان بزرگ را پر از تکههای یخ و آب خنک کردهاید؟ تکههای یخ کمی آب میشوند اما دوباره به یک تودهی بزرگ یخ تبدیل میشوند. وقتی میخواهید بنوشید، ناگهان آن تودهی یخ به طرف شما میآید و ممکن است باعث خیس شدن شما شود. در ابتدای زندگی مشترک، ما از تمام جنبههای مثبت و دوستداشتنی همسرمان شگفتزده میشویم و آرزو میکنیم که آنها هرگز تغییر نکنند. اما چند سال بعد، تمام آن دلخوریهای کوچک و ناچیز مانند تکههای یخ، به یک کوه یخ بزرگ از ناامیدی تبدیل میشوند و ما با خود میپرسیم که آیا آنها هرگز تغییر خواهند کرد. بله، افراد میتوانند تغییر کنند و تغییر هم میکنند. اما هر زمان که خوشبختی ما به تغییر دیگران وابسته باشد، بستر ناامیدی را فراهم کردهایم. در این حالت، ما دیگر کنترل اوضاع را در دست نداریم، بلکه آنها هستند که تعیینکننده هستند. روابط سالم زمانی شکل میگیرند که هر دو طرف مسئولیت انتخابهای خود را بپذیرند.
در زمین خودتان بمانید
این مانند بازی تنیس است. من مسئول اتفاقاتی هستم که در زمین من رخ میدهد. وقتی حریف توپ را میزند، این من هستم که تصمیم میگیرم چگونه به آن پاسخ دهم. اما در زندگی مشترک، وسوسهانگیز است که از شیوهی رفتار همسرم ناراحت شوم و بخواهم به زمین او بروم و کنترل بازی را به دست بگیرم. اما این وظیفهی من نیست و همسرم نیز از تلاشهای من برای تغییر رفتارش دلخور میشود. مالکیت احساساتمان به این معناست که در زمین خودمان بمانیم. ما نمیتوانیم همسرمان را مجبور به تغییر کنیم، اما انتخابهای ما میتوانند بر او تأثیر بگذارند. هیچ تضمینی وجود ندارد، اما همیشه امید هست. وقتی تمام وقت خود را صرف تمرکز بر اشتباهات دیگران میکنیم، فرصتی برای کار کردن روی خودمان نخواهیم داشت. پولس رسول در توصیههای خود در مورد احساسات، رویکردی بسیار عملی داشت. او به ما توصیه کرد که نگران هیچچیز نباشیم و فقط دعا کنیم. این نصیحت خوبی است، اما وقتی در اوج احساسات هستیم، ممکن است سادهانگارانه به نظر برسد. حتی اگر دعا کنیم، آن احساس همچنان مانند بوی نامطبوعی که به مشام میرسد، باقی میماند. به همین دلیل است که پولس چند آیه اضافه میکند در مورد لزوم جایگزین کردن احساسات منفی با تمرکز آگاهانه بر چیزهایی که درست، صادقانه و پاک هستند: «هر چه راست است… در این چیزها فکر کنید.»
کلمات خود را با دقت برگزینید
وقتی احساسات شدیدی را تجربه میکنیم، کلمات ما نشان میدهند که چه کسی مالک آن احساسات است: «تو مرا عصبانی میکنی» در مقابل «من احساس عصبانیت میکنم.» «تو به من دروغ گفتی» در مقابل «من احساس میکنم فریب خوردهام.» «وقتی از من فاصله گرفتی، مرا آزردی» در مقابل «وقتی از من فاصله گرفتی، احساس ناراحتی کردم.» سرزنش همسرمان به خاطر احساساتمان معمولاً به انتقاد منجر میشود. به هر حال، اگر تقصیر او باشد، منطقی به نظر میرسد که ما ناراحت باشیم، درست است؟ وقتی همسرمان آنطور که ما انتظار داریم واکنش نشان نمیدهد، احساسات منفی ما تشدید میشود و کلماتمان رنگ کنایه یا بدبینی به خود میگیرد. در اینجا یک معیار برگرفته از کتاب مقدس آورده شده است: «هیچ سخن زشت و ناپسندی از دهان شما بیرون نیاید، بلکه سخنی بگویید که برای بنا کردن و بر حسب نیاز، نیکو باشد تا شنوندگان را فیض بخشد.» بخش اول نشان میدهد که اغلب بهتر است سکوت کنیم و با دقت گوش دهیم. بخش دوم به این معناست که ما کنترل احساسات خود و نحوهی بیان آنها را در دست میگیریم.
پذیرش مسئولیت فردی
وقتی زن و شوهری به واگذاری مسئولیت احساسات خود به یکدیگر عادت کردهاند، پذیرش مالکیت ممکن است دور از ذهن به نظر برسد. مطمئناً، حل مسائل عمیق در زندگی مشترک ممکن است زمانبر باشد و حتی نیاز به کمک تخصصی داشته باشد. اما پذیرش مسئولیت احساسات خود میتواند توسط یک نفر و با ایجاد تغییرات اساسی در نگرش و رفتارش آغاز شود. این مسئله به نحوهی واکنش طرف مقابل بستگی ندارد، زیرا اساس آن، پذیرش مسئولیت فردی است. وقتی مسئولیت احساسات خود را میپذیریم و بازی سرزنش را کنار میگذاریم، دیگر یکدیگر را عامل مشکلات نمیبینیم. بلکه، یکدیگر را به عنوان شریکی بینظیر و ارزشمند در یک سفر بزرگ زندگی مشترک مینگریم و بنیانهای یک رابطهی فوقالعاده را پیریزی میکنیم.
جالب است دانید، آن آخر هفته به مسافرت نرفتیم. اما در چند ماه بعد، پیشرفت چشمگیری در ساخت ایوان داشتیم. هنوز کاملاً تمام نشده است، اما آنقدر به پایان نزدیک شدهایم که هفتهی آینده چند روزی را به خارج از شهر خواهیم رفت و هر دوی ما از این بابت احساس بسیار خوبی داریم.منبع:focusonthefamily /نم/