به گزارش اول فارس ، در سفالهای کشف شده از دوران یونان باستان هوپلیت یونانی و جنگجوی ایرانی نبرد را بر روی قرن پنجم قبل از میلاد به تصویر کشیده است.(تصویر پایین)
هوپلیت ها شهروند-سرباز دولت-شهرهای یونان باستان بودند که عمدتاً به نیزه و سپر مسلح بودند. سربازان هوپلیت از سازند فالانکس استفاده کردند تا در جنگ با سربازان کمتر موثر باشند. این آرایش سربازان را از اقدام به تنهایی منصرف میکرد، زیرا این امر باعث به خطر افتادن سازند و به حداقل رساندن نقاط قوت آن میشد.هوپلیت ها عمدتاً توسط شهروندان آزاد – کشاورزان و صنعتگران دارای مالکیت – که قادر به خرید یک لباس زرهی کتانی یا برنزی و سلاح بودند (تخمین زده می شود یک سوم تا نیمی از جمعیت مرد بالغ آن را نشان می دادند).
در داستان های هومر نیز دیده می شود، اما تصور می شود که استفاده از آن به طور جدی در حدود قرن هفتم قبل از میلاد آغاز شد، زمانی که سلاح ها در عصر آهن ارزان شدند و شهروندان عادی می توانستند سلاح های خود را تهیه کنند.
هوپلیتها سربازان پیادهای در یونان باستان بودند که در بیشتر اوقات سال به کشاورزی میپرداختند، اما با آغاز جنگ به میدان کارزار میرفتند. هوپلیت احتمالاً از واژهی یونانی هوپلون(hoplon) مشتق شدهاست که به معنای سِپَرِ گِرد است. هوپلیتها جنگافزار و آرایش نظامی خاص خود را داشتند و در صفهایی به هم پیوسته به میدان گام میگذاشتند و با سلاحهایی سنتی(عمدتا نیزه یا زوبین) با حریفانشان درمیآویختند. شواهد تاریخی نشان میدهد که الگوی رزمی هوپلیتها منحصر به فرد یا تازه نبوده و در تمام جوامع، کشاورزان سادهای که هنوز به قدر کافی تمایز نیافتهاند و نقش اجتماعی کشاورزان و سربازان از هم تفکیک نشده، ارتشی با ساختار شبیه به هوپلیتها وجود داشتهاست.
مهری باستانی با نقش نبرد شاه هخامنشی با هوپلیت ها در منطقه بسفر سیمری/تنگه کرچ تنگه ای در اروپای شرقی است. دریای سیاه و دریای آزوف را به هم متصل می کند و شبه جزیره کرچ کریمه را در غرب از شبه جزیره تامان در منطقه کراسنودار روسیه در شرق جدا می کند. این تنگه ۳.۱ کیلومتر (۱.۹ مایل) تا ۱۵ کیلومتر (۹.۳ مایل) عرض و تا ۱۸ متر (۵۹ فوت) عمق دارد. مهم ترین بندر، شهر کریمه کرچ، نام خود را به تنگه ای می دهد که قبلا به عنوان بسفروس سیمری شناخته می شد. به خاطر قلعه ینی کاله در کرچ، آن را تنگه ینیکاله نیز می نامند.
اکثر هوپلیت ها سربازان حرفه ای نبودند و اغلب فاقد آموزش نظامی کافی بودند. برخی از ایالتها یک واحد حرفهای نخبه کوچک داشتند که به نام اپیلکتوی یا لوگادس (به معنی «برگزیده») شناخته میشد، زیرا از پیاده نظام عادی شهروند انتخاب میشدند. اینها در مواقعی در آتن، اسپارت، آرگوس، تبس، و سیراکوز و در میان جاهای دیگر وجود داشتند. سربازان هوپلیت بخش عمده ای از ارتش یونان باستان را تشکیل می دادند.
ارتش هخامنشیان یا ارتش شاهنشاهی هخامنشی از سربازان نواحی مختلف امپراتوری هخامنشی تشکیل شده بود اما هسته اصلی این ارتش را سلحشوران ایرانی تشکیل میدادند. سربازان از سرتاسر این امپراتوری پهناور میآمدند: از پارس گرفته تا آسیای مرکزی و دانوب. پس از پارسیان، مادها بیشترین سهم سرباز را در سپاه داشتند و بسیاری از سرداران ارتش مادتبار بودند.
درفش هخامنشیان
سازمان اولیه پیادهنظام پارسی براساس سیستم اعشاری یا دهدهی بود. ارتش ایران از هنگهای هزار نفری تشکیل میشد. اصطلاح پارسی باستان این هنگها (هزارابام) بود. فرمانده هر هنگ را (هزار پاتیش) میگفتند. هر هنگ هزار نفری به ده (صاتابا) یا فوج صد نفری تقسیم میشد. فرمانده هر صاتابا یک (صاتاباتیس) بود که به نوبه خود هر صاتابا به ده (داتابا) مرکب از ده مرد تقسیم میشد.
زیورآلات طلای هخامنشی، موزه بروکلین
داتابام یا جوخه ده نفری کوچکترین واحد تاکتیکی پیادهنظام بود که به ستون یک به میدان نبرد فرستاده میشد. داتاپاتیس یا سرجوخه ده نفری، در جلوی ستون قرار میگرفت و یک اسپارا (سپر) حمل میکرد. در پشت او بقیه افراد جوخه به صورت یک ستون نه نفری میایستادند و هر مرد به کمان و شمشیر مسلح بود. معمولاً داتاپاتیس یک زوبین سبک کوتاه شش پایی به دست میگرفت و فرماندهی و نیز حفاظت از بقیه جوخه را بر عهده داشت. با وجود این گاه تمام افراد داتابام مسلح به کمان بودند و اسپارا (سپر) مانند دیواری در جلوی ستون از آنها محافظت میکرد و امکان میداد که همه افراد داتابام با دست باز به تیراندازی یا شمشیرزنی بپردازند. سیستم اعشاری برای واحدهای بزرگتر از هنگهای هزار نفری نیز مورد استفاده قرار میگرفت.
سنگ نگاره تالار آپادانا، سربازان مادی و پارسی
ارتشهای بزرگ از واحدهای مرکب از ده هزارابا یا ده هزار تن تشکیل میشدند. اصطلاح فارسی باستان این گروههای بزرگ از بین رفته ولی به یونانی به آنها (myriad) معادل (بیور) فارسی در شاهنامه میگفتند.
مهمترین واحدهای ده هزار تنی، گروههای نخبهای بودند که گارد شاهنشاهی را برای محافظت از شخص شاه تشکیل میدادند. بهترین سربازان ارتش در این گارد که به (آمرتکا) (بیمرگ یا هنگ جاوید) معروف بود خدمت میکردند. از این رو به آنها هنگ جاوید میگفتند که به محض کشته شدن یا مرگ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او میشد.
بهطور کلی خدمت در واحدهای سوارهنظام، پیادهنظام و ارابهرانی برای تمام مردان ایران، هم برای نجیبزادگان و همافراد عادی، اجباری بود. هر فرد مذکر بیست تا بیست و چهار ساله موظف بود دوره آموزش جنگی ببیند و در نبرد شرکت جوید. بسیاری نیز برای مدت زیادی که تا ۵۰ سالگی طول میکشید در ارتش میماندند.
نبرد ایسوس، بین اسکندر مقدونی سوار بر اسب در سمت چپ، و داریوش سوم در ارابه در سمت راست، نشان داده شده در موزاییک پمپئی متعلق به قرن اول قبل از میلاد – موزه ملی باستان شناسی ناپل
شیوه نبرد
در طول نبرد فلاخناندازان و کمانداران پیادهنظام در خط مقدم قرار میداشتند و سواره نظام سبک اسلحه و پیادهنظام سنگین اسلحه در دو طرف آنها قرار میگرفتند تا آنها را مورد حمایت خود قرار دهند. در آغاز نبرد فلاخن اندازها و کمانداران با پرتاب سنگ و تیر بر روی دشمن، خطوط آنها را دچار آشفتگی میکردند، سپس پیادهنظام سنگین اسلحه که به نیزه و شمشیر مجهز بودند با پشتیبانی واحدهای سواره نظام از جناحین به دشمن حمله میکردند.
نظرات