تاریخ ایران

شاپور دوم ؛ پادشاهی که ایران را از دوران ضعف به اوج قدرت و شکوه بازگرداند

 781956 143

شاپور دوم: احیاگر بزرگ شکوه ایران

شاپور دوم (در فارسی میانه: Šābuhr؛ در فارسی نو: شاپور دوم)، که اغلب با عنوان مهیب «ذوالاکتاف» (صاحب کتف‌ها) شناخته می‌شود – لقبی که از رفتار بی‌رحمانه او با مهاجمان عرب ناشی شده است – یکی از برجسته‌ترین و پایدارترین چهره‌های تاریخ شاهنشاهی ساسانی است. سلطنت خارق‌العاده او، که به مدت ۷۰ سال شگفت‌انگیز از ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی به طول انجامید، دوره‌ای محوری از رستاخیز عمیق و گسترش سرزمینی برای ایران را رقم زد. تحت رهبری هوشمندانه او، قلمرو ساسانی، که از درگیری‌های داخلی و فشارهای خارجی رنج می‌برد، به یک ابرقدرت مسلط در خاور نزدیک تبدیل شد که مستقیماً قدرت امپراتوری روم را به چالش کشید و اغلب از آن پیشی گرفت.

اصل و نسب خانوادگی و به تخت نشستن بی‌سابقه

شاپور دوم به خاندان برجسته ساسان تعلق داشت، دودمان حاکم بر امپراتوری ساسانی، که تبار خود را به ساسان، جد نامی این سلسله، و سپس به پادشاهان باستانی هخامنشی می‌رساند و بدین ترتیب، میراث پرافتخار فارسی را برای خود ادعا می‌کرد. پدرش، هرمز دوم، سلطنتی نسبتاً کوتاه و پرآشوب (۳۰۲–۳۰۹ میلادی) داشت. هرمز دوم با نارضایتی‌های داخلی از سوی اشراف قدرتمند دست و پنجه نرم می‌کرد و با فشارهای مداوم خارجی، به ویژه از سوی امپراتوری روم و قبایل کوچ‌نشین در مرزهای شرقی، مواجه بود.

شرایط پیرامون به تخت نشستن شاپور دوم در تاریخ جهان بی‌نظیر است و وضعیت ناپایدار پادشاهی ساسانی در آن زمان را برجسته می‌کند. پس از مرگ ناگهانی و به احتمال زیاد طراحی شده هرمز دوم در سال ۳۰۹ میلادی، اشراف قدرتمند ساسانی که از ظهور پادشاهی مقتدر که ممکن بود نفوذ آنها را محدود کند، می‌ترسیدند، دست به اقدامی بی‌سابقه زدند. آن‌ها پسران بزرگتر هرمز را نادیده گرفتند (که یا زندانی یا کشته شدند) و در عوض، شاپور را در حالی که هنوز در رحم مادرش بود، به عنوان شاهنشاه ایرانشهر تاج‌گذاری کردند. این اقدام فوق‌العاده و تاج‌گذاری پس از مرگ پدر، یک مانور سیاسی عمدی بود. این کار به بزرگان اجازه می‌داد که نفوذ قابل توجهی اعمال کنند و عملاً در دوران خردسالی طولانی شاپور به عنوان نایب‌السلطنه حکومت کنند، به این امید که یک حاکم مطیع تربیت کنند.

مادرش، افرا هرمز، شخصیتی با هوش و ذکاوت سیاسی قابل توجه، نقش حیاتی در تربیت او و اداره اولیه امپراتوری ایفا کرد. او به عنوان ملکه مادر و نایب‌السلطنه بالفعل، در شبکه پیچیده سیاست‌های دربار حرکت کرد و در عین حال، تعادل ظریفی از قدرت را حفظ کرد و از اقتدار نوپای پسر خردسالش محافظت نمود. در دوران کودکی و نوجوانی شاپور، امپراتوری ساسانی با بی‌ثباتی داخلی شدید و تهدیدات خارجی روبرو بود. قبایل عرب، با درک ضعف دولت مرکزی، حملات ویرانگری را به استان‌های جنوبی، به ویژه فارس (پارس)، قلب باستانی امپراتوری ساسانی، آغاز کردند، شهرها و روستاها را غارت نمودند و باعث هرج و مرج گسترده‌ای شدند. همزمان، امپراتوری روم فشار خود را بر مرزهای غربی حفظ کرده بود و به دنبال تحکیم دستاوردهای خود از درگیری‌های قبلی بود. این دوره پرآشوب از اوایل زندگی شاپور، شاهد آسیب‌پذیری قلمرو او، بدون شک شخصیت قدرتمند شاپور، عزم تزلزل‌ناپذیر او برای بازگرداندن اعتبار ایران، و تعهد عمیق او به امنیتش را شکل داد.

Bust of Shapur II the Great in the Metropolitan Museum of Art
بخش‌های بالایی تندیسی از شاپور دوم در موزه متروپولیتن هنر

دوران پادشاهی: چالش‌های اولیه و بازپس‌گیری اقتدار

دوران اولیه سلطنت شاپور، دوره‌ای از آموزش و پرورش زیر نظر نایب‌السلطنگی مادرش و اشراف قدرتمند بود. با این حال، با رسیدن به سن بلوغ، او به سرعت استعداد ذاتی خود را در رهبری، استراتژی نظامی و حکومتداری نشان داد که با جوانی او در تضاد بود. او مصمم بود که از قیمومیت بزرگان رها شود و کنترل مطلق سلطنتی را که ویژگی پادشاهان قدرتمند ساسانی بود، اعمال کند.

بازگرداندن نظم: لشکرکشی‌های عربی و لقب «ذوالاکتاف»

اولین و شاید مهم‌ترین اولویت شاپور پس از به دست گرفتن کامل قدرت (حدود ۳۲۵ میلادی)، درهم شکستن قاطعانه تجاوزات عربی بود که در دوران خردسالی او استان‌های جنوبی امپراتوری را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. این حملات صرفاً آزاردهنده نبودند؛ آنها ثبات اقتصادی فارس و خوزستان را تهدید می‌کردند، مسیرهای حیاتی تجاری را مختل می‌ساختند و اعتبار خود دولت ساسانی را تضعیف می‌کردند.

شاپور شخصاً رهبری یک سری لشکرکشی‌های تنبیهی را علیه قبایل متجاوز عرب بر عهده گرفت. این لشکرکشی‌ها با سرعت، نیروی بی‌حد و حصر و اثربخشی بی‌رحمانه مشخص می‌شدند. او نه تنها مهاجمان را از قلمرو ایران بیرون راند، بلکه آن‌ها را بی‌امان تا عمق سرزمین‌های خودشان در آن سوی خلیج فارس تعقیب کرد. طبق روایات تاریخی، روش‌های او استثنائاً خشن بود؛ او به طرز مشهوری دستور داد که کتف‌های بسیاری از اسیران عرب را از جا درآورند، از این رو لقب مهیب و ماندگار «ذوالاکتاف» (صاحب کتف‌ها) را به دست آورد. این عمل، هرچند وحشیانه، به عنوان یک عامل بازدارنده قدرتمند عمل کرد و ترس و اطاعت را در میان قبایل عرب ایجاد نمود.

فراتر از صرفاً مجازات، لشکرکشی‌های شاپور مزایای استراتژیک بلندمدتی داشتند. او کنترل ساسانیان را بر مسیرهای حیاتی تجاری خلیج فارس برقرار کرد و از طریق تجارت دریایی، رفاه اقتصادی را تأمین نمود. او همچنین به تبعید و اسکان مجدد گسترده جمعیت‌های عرب دست زد و آنها را از سرزمین‌های اجدادی‌شان به مناطق مختلف امپراتوری ساسانی، به ویژه در خوزستان و فارس، منتقل کرد. این اعراب جابجا شده به عنوان نیروی کار برای پروژه‌های کشاورزی، توسعه زیرساخت‌ها و، نکته مهم، به عنوان یک جمعیت حائل برای جلوگیری از تجاوزات آینده استفاده شدند. این اقدام قاطعانه نه تنها مرزهای جنوبی را امن کرد، بلکه به طور قابل توجهی خزانه ساسانی را تقویت کرد و ثبات لازم را به قلب امپراتوری بخشید. این موفقیت‌های اولیه، شهرت شاپور را به عنوان یک رهبر نظامی قدرتمند تثبیت کرد و زمینه‌ساز لشکرکشی‌های بعدی و بلندپروازانه‌تر او علیه روم شد.

 سیاست داخلی و تحکیم قدرت

در حالی که پیروزی‌های خارجی شاپور به خوبی مستند شده‌اند، سیاست‌های داخلی او به همان اندازه برای بازگرداندن اقتدار ساسانی حیاتی بودند. او می‌دانست که یک دولت قوی و متحد، پیش‌شرط موفقیت در خارج است.

تمرکز قدرت

شاپور با دقت برای تمرکز قدرت تلاش کرد و به طور سیستماتیک نفوذ بیش از حد اشراف قدرتمند ساسانی را که در دوران خردسالی او تسلط داشتند، کاهش داد. او این کار را با روش‌های زیر انجام داد:

  • تقویت اداره سلطنتی: او بوروکراسی را اصلاح کرد و اطمینان حاصل نمود که مقامات وفادار و توانمند در موقعیت‌های اداری کلیدی در سراسر امپراتوری قرار گیرند و مستقیماً در برابر پادشاه پاسخگو باشند. این امر خودمختاری منطقه‌ای لردان محلی را کاهش داد.
  • کنترل لردان فئودال: او کنترل‌های سخت‌گیرانه‌تری را بر لردان فئودال مختلف (شهرداران و بزرگان) با مطالبه وفاداری مستقیم آنها و مشارکتشان در لشکرکشی‌های نظامی اعمال کرد، در نتیجه آنها را تحت فرماندهی مستقیم شاه قرار داد.
  • اصلاحات مالیاتی: او اصلاحات مالیاتی قابل توجهی را اجرا کرد تا جریان درآمد منظم و قوی به خزانه سلطنتی را تضمین کند، وابستگی به مالیات‌های محلی را کاهش داد و استقلال مالی شاه را افزایش داد. این امر به او اجازه داد تا ارتش بزرگی را حفظ کند و پروژه‌های ساخت و ساز جاه‌طلبانه خود را تامین مالی نماید.
  • اصلاحات حقوقی: اگرچه به طور گسترده مستند نشده است، اما محتمل است که شاپور دوم، مانند دیگر پادشاهان قدرتمند ساسانی، در تدوین و اجرای اصول حقوقی زرتشتی نقش داشته باشد، که امپراتوری را تحت یک چارچوب قانونی مشترک متمرکز بر اقتدار پادشاه، بیشتر متحد کرد.

سیاست مذهبی: زرتشتی‌گری، تدوین اوستا و آزار اقلیت‌ها

شاپور دوم به شدت به زرتشتی‌گری، دین رسمی امپراتوری ساسانی، اعتقاد داشت و حامی پرشور نهادهای آن بود. سلطنت او دوره‌ای مهم برای زرتشتی‌گری بود:

  • تدوین اوستا: تحت حمایت او، اوستا، کتاب مقدس زرتشتی‌گری، به طور سیستماتیک جمع‌آوری، استانداردسازی و تدوین شد. موبد موبدان آذرباد مهراسپندان نقش حیاتی در این کار عظیم ایفا کرد و پاکی و یکپارچگی متون و مناسک دین را تضمین نمود. این استانداردسازی مذهبی نه تنها به حفظ و انتقال آموزه‌های دینی کمک کرد، بلکه هویت ملی و فرهنگی ایران را نیز تقویت نمود.
  • سرکوب بدعت‌ها: شاپور همچنین به دنبال سرکوب آنچه بدعت می‌دانست، به ویژه مانوی‌گری، بود که در دوران سلطنت‌های پیشین تا حدی نفوذ کرده بود اما به عنوان انحرافی خطرناک از زرتشتی‌گری ارتدکس تلقی می‌شد. مانویان با دوره‌هایی از آزار و اذیت روبرو شدند که دین را به زیرزمین کشاند.
  • آزار مسیحیان: شاید بدنام‌ترین جنبه سیاست مذهبی شاپور، آزار و اذیت گسترده و شدید مسیحیان در داخل امپراتوری ساسانی بود. پس از گرویدن امپراتوری روم به مسیحیت تحت کنستانتین کبیر، مسیحیان در ایران به طور فزاینده‌ای با سوءظنی شدید نگریسته می‌شدند. آنها صرفاً به عنوان پیروان دین دیگری دیده نمی‌شدند، بلکه به عنوان ستون پنجم بالقوه متحد با امپراتوری مسیحی روم، یک رقیب ژئوپلیتیک، تلقی می‌گشتند. آزار و اذیت‌ها، که به طور جدی از حدود ۳۴۰ میلادی آغاز شد و برای دهه‌ها ادامه یافت، به ویژه بی‌رحمانه بود و منجر به شهادت تعداد بی‌شماری از مسیحیان شد، که در شهادت‌نامه‌های سریانی مستند شده‌اند. اگرچه بدون شک خشن بود، اما این سیاست عمدتاً با انگیزه‌های سیاسی هدایت می‌شد – برای تحکیم وحدت ملی، حذف نفوذ درک شده روم، و اعاده زرتشتی‌گری به عنوان ستون فقرات معنوی بی‌چون و چرای ایران. یهودیان نیز با آزار و اذیت‌های متناوب روبرو بودند، اگرچه عموماً کمتر از مسیحیان.

این سیاست‌های داخلی، هرچند گاهی خشن، زمینه‌ساز یک دولت ساسانی باثبات‌تر، متمرکزتر و از نظر ایدئولوژیک منسجم‌تر را فراهم کرد که قادر به فرافکنی قدرت به خارج بود.

جنگ‌ها، پیروزی‌ها و شکست‌ها: نبرد بزرگ با روم

سلطنت طولانی شاپور دوم تحت سیطره نبردی بی‌امان علیه امپراتوری روم بود، درگیری‌ای که میراث او را تعریف کرد و چشم‌انداز ژئوپلیتیکی خاور نزدیک را برای قرن‌ها شکل داد. هدف اصلی او بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته توسط پدربزرگش نرسه در معاهده تحقیرآمیز نصیبین (۲۹۹ میلادی) و اعاده هژمونی ساسانی بر بین‌النهرین و ارمنستان بود.

درگیری‌های اولیه و محاصره‌های نصیبین (۳۳۷، ۳۴۶، ۳۵۰ میلادی)

درگیری با روم در دهه ۳۳۰ میلادی دوباره شعله‌ور شد. شاپور چندین لشکرکشی بزرگ را به بین‌النهرین رومی آغاز کرد و استحکامات کلیدی استراتژیک را هدف قرار داد. وسواس اصلی او نصیبین (نصیبین امروزی ترکیه) بود، شهری مرزی رومی که به شدت مستحکم شده بود و به عنوان یک پایگاه نظامی و اقتصادی حیاتی عمل می‌کرد. نصیبین نه تنها نمادی از قدرت روم بود، بلکه دروازه‌ای حیاتی به قلب ساسانیان نیز محسوب می‌شد.

شاپور سه بار (در سال‌های ۳۳۷، ۳۴۶ و ۳۵۰ میلادی) نصیبین را محاصره کرد. با وجود تلاش‌های مصرانه او، استقرار ماشین‌های محاصره قدرتمند و بسیج ارتش‌های عظیم ساسانی، این شهر غیرقابل نفوذ بود. دفاعیات قدرتمند رومی، همراه با استفاده مؤثر آنها از توپخانه، مقاومت مدافعان و رسیدن به موقع نیروهای کمکی رومی، تمام تلاش‌های شاپور را خنثی کرد. اگرچه این محاصره‌ها در نهایت در تصرف شهر ناموفق بودند، اما عزم تزلزل‌ناپذیر شاپور، مهارت پیشرفته او در محاصره و مقیاس عظیم قدرت نظامی او را نشان دادند و به روم علامت دادند که رقیبی جدید و قدرتمند ظهور کرده است.

مسئله ارمنستان

ارمنستان همواره یک نقطه درگیری دائمی بود. ارمنستان که به طور تاریخی یک دولت حائل تحت نفوذ هر دو امپراتوری بود، پس از پذیرش مسیحیت به عنوان دین رسمی در اوایل قرن چهارم، به طور فزاینده‌ای به سمت روم متمایل شده بود. شاپور ارمنستان را برای امنیت ساسانیان حیاتی می‌دانست و آن را جزئی حیاتی از چشم‌انداز استراتژیک خود برای «ایرانشهر» می‌دید. او بارها در امور ارمنستان دخالت کرد، از جناح‌های طرفدار ایران حمایت نمود، پادشاهان طرفدار روم را برکنار کرد و تلاش کرد تا زرتشتی‌گری را در آنجا تحمیل کند. این مداخلات غالباً منجر به ناآرامی‌های گسترده در داخل ارمنستان و تشدید بیشتر تنش‌ها با روم می‌شد که خود را محافظ ارمنستان مسیحی می‌دانست. مبارزات پیچیده قدرت در ارمنستان اغلب به درگیری‌های نظامی مستقیم بین امپراتوری‌های ساسانی و روم می‌انجامید.

نبرد سینگارا (حدود ۳۴۴ میلادی)

یکی از برجسته‌ترین درگیری‌های این مرحله اولیه از جنگ، نبرد سینگارا بود. اگرچه روایت‌های تاریخی متفاوت است، اما به نظر می‌رسد که این یک پیروزی بزرگ ساسانیان بر نیروهای رومی به فرماندهی امپراتور کنستانتیوس دوم بوده است. این نبرد، که به احتمال زیاد در شب و احتمالاً شامل یک حمله غافلگیرانه رومی بود که دفع شد، منجر به تلفات سنگین رومیان و افزایش قابل توجه روحیه ساسانیان شد. این نبرد توانایی ارتش ساسانی را در شکست لژیون‌های نخبه روم در نبرد باز نشان داد و شهرت شاپور را به عنوان یک فرمانده بسیار توانمند در میدان نبرد تثبیت کرد.

اوج درگیری: سقوط آمیدا (۳۵۹ میلادی) و لشکرکشی فاجعه‌بار ژولیان (۳۶۳ میلادی)

پس از دوره‌ای از آرامش نسبی، درگیری‌ها در اواخر دهه ۳۵۰ به شدت تشدید شد. شاپور تهاجم عظیم دیگری را به بین‌النهرین آغاز کرد، مصمم به شکستن سلطه روم. مهم‌ترین پیروزی شاپور در این مرحله، محاصره و سقوط آمیدا (دیاربکر امروزی ترکیه) در سال ۳۵۹ میلادی بود. آمیدا شهری رومی بود که به شدت مستحکم شده بود و به عنوان یک نقطه کلیدی در دفاعیات بین‌النهرین آنها محسوب می‌شد. پس از محاصره‌ای طولانی و به طرز باورنکردنی پرهزینه که ۷۳ روز به طول انجامید، نیروهای شاپور، با استفاده از تکنیک‌های برتر محاصره، برتری عددی خیره‌کننده و حملات بی‌وقفه، سرانجام دیوارهای شهر را شکستند. سقوط آمیدا ضربه ویرانگری به اعتبار روم وارد کرد و نبوغ تاکتیکی و قدرت نظامی بی‌امان شاپور را به نمایش گذاشت. هزاران سرباز و غیرنظامی رومی اسیر و سپس به ایران تبعید شدند، که این یک رویه معمول ساسانی برای کسب نیروی کار ماهر و اسکان جمعیت در شهرک‌های جدید بود.

پاسخ روم به این شکست‌های پی‌درپی در سال ۳۶۳ میلادی با لشکرکشی جاه‌طلبانه و در نهایت فاجعه‌بار امپراتور ژولیان، معروف به «مرتد» (به دلیل تلاش او برای بازگرداندن بت‌پرستی)، آمد. ژولیان ارتش عظیمی از روم، با تخمینی حدود ۶۵,۰۰۰ نفر، را به عمق قلمرو ساسانی هدایت کرد با هدف جسورانه فتح تیسفون، پایتخت ساسانیان.

شاپور، با این حال، خود را استاد استراتژی دفاعی نشان داد. او با درایت، از نبرد سرنوشت‌ساز در میدان باز اجتناب کرد، چرا که خطرات مقابله مستقیم با یک ارتش رومی بزرگ و آموزش‌دیده را می‌دانست. در عوض، او سیاست ویرانگر زمین سوخته را در پیش گرفت، مزارع و روستاها را در مسیر ژولیان سوزاند و ارتش روم را وادار کرد که به خطوط تدارکاتی به طور فزاینده‌ای تحت فشار خود تکیه کند. سواره‌نظام بسیار متحرک ساسانی، تحت فرماندهی بهترین ژنرال‌های شاپور، به طور مداوم پیشروی ژولیان را آزار می‌داد، تدارکات را قطع می‌کرد، به گروه‌های تدارکاتی کمین می‌زد و روحیه سربازان رومی را تضعیف می‌کرد.

لشکرکشی ژولیان یک شکست فاجعه‌بار بود. در نزدیکی تیسفون، رومی‌ها با دفاعی بسیار مستحکم از سوی ساسانیان روبرو شدند و نتوانستند آن را بشکنند. ارتش روم که مجبور به عقب‌نشینی در امتداد رود دجله از طریق یک چشم‌انداز ویران شده بود، به شدت از کمبود تدارکات، گرمای شدید، بیماری و حملات چریکی بی‌امان ساسانیان رنج می‌برد. در یک درگیری از سر ناامیدی در نزدیکی مارانگا (یا سامرا)، ژولیان خود به شدت زخمی شد و درگذشت، به احتمال زیاد با نیزه یک سرباز ساسانی. مرگ او نقطه عطفی بود.

امپراتور جدید روم، ژوویان، که رهبری بسیار ضعیف‌تر از ژولیان بود، اکنون در موقعیت ناامیدکننده‌ای قرار داشت، زیرا ارتشش روحیه خود را از دست داده و در عمق قلمرو دشمن گرفتار شده بود. او مجبور شد برای صلح با شرایطی تحقیرآمیز درخواست کند.

معاهده صلح ۳۶۳ میلادی: اوج پیروزی ساسانیان

معاهده صلح ۳۶۳ میلادی که از این نبرد حاصل شد، یک پیروزی دیپلماتیک و نظامی عظیم برای شاپور دوم و یک شکست خردکننده و تحقیرآمیز برای امپراتوری روم بود. طبق شرایط آن:

  • روم پنج استان فرادجله‌ای: ارزنه، موکسوئنه، زابدیکنه، رهیمنه و کوردوئنه، همگی مناطق حیاتی استراتژیک در شرق دجله، را واگذار کرد.
  • شهر مستحکم و از نظر استراتژیک حیاتی نصیبین، که شاپور دهه‌ها آن را آرزو کرده و محاصره کرده بود، سرانجام به امپراتوری ساسانی واگذار شد. این یک پیروزی نمادین با ابعاد عظیم بود.
  • شهر سینگارا و قلعه آن نیز واگذار شدند.
  • نکته مهم این بود که معاهده تصریح می‌کرد که روم هرگونه دخالت در امور ارمنستان را متوقف خواهد کرد، که عملاً حاکمیت ساسانیان بر ارمنستان را به رسمیت می‌شناخت.

این معاهده، امپراتوری ساسانی را به وسعت ارضی سابق خود بازگرداند، و در بسیاری از جنبه‌ها از آن فراتر رفت، و شهرت شاپور را به عنوان یک نابغه نظامی و دیپلماتیک قدرتمند تثبیت کرد. این اوج دستاوردهای سیاست خارجی او بود و توازن قدرت را به طور قاطع به نفع امپراتوری ساسانی تغییر داد و آن را به عنوان قدرت مسلط در خاور نزدیک برای دو قرن آینده تثبیت کرد. تحقیر روم در برابر شاپور دوم به شدت احساس شد و برای مدت‌ها در خاطر ماند.

800px Sasanian relief commemorating an equestrian victory by king Bahram II r. AD 276 293 Naqsh e Rostam Iran 48098755203

بازگرداندن اقتدار پس از اسارت امپراتوران رومی (زمینه‌ی کلی)

در حالی که شاپور دوم هرگز یک امپراتور رومی را به معنای واقعی کلمه مانند شاپور اول که والریان را اسیر کرد، «اسیر» نکرد، لشکرکشی‌های نظامی او، به ویژه شکست و مرگ ژولیان، تأثیری معادل، اگر نه بیشتر، بر روان رومیان داشت.

مرگ ژولیان و معاهده تحقیرآمیز بعدی ۳۶۳ میلادی چندین اثر عمیق داشت که «اقتدار را به گونه‌ای ژئوپلیتیکی عمیق‌تر از یک اسارت ساده» بازگرداند:

  • ضربه روانی به روم: مرگ ژولیان و عقب‌نشینی فاجعه‌بار، اعتبار و اعتماد به نفس نظامی روم در شرق را در هم شکست. این واقعه نشان داد که امپراتوری ساسانی تحت فرمان شاپور دوم نه تنها یک قدرت دفاعی، بلکه یک نیروی تهاجمی است که قادر به شکست دادن و دیکته کردن شرایط به لژیون‌های رومی است.
  • دستاوردهای سرزمینی: دستیابی به پنج استان و قلعه‌های کلیدی مانند نصیبین، یک تغییر ملموس و قابل توجه در توازن قدرت بود. این امر کنترل ساسانیان را بر مناطق حیاتی استراتژیک که برای دهه‌ها رومی بودند، برقرار کرد.
  • هژمونی دیپلماتیک: وادار کردن امپراتور روم به امتیاز دادن در مورد ارمنستان، که مدت‌ها نقطه اختلاف بود، به طور محکم برتری دیپلماتیک ساسانیان را در منطقه تثبیت کرد. ادعاهای روم مبنی بر اینکه تنها ابرقدرت است، به شدت تضعیف شد.
  • کنترل اقتصادی: دستاوردهای سرزمینی همچنین مزایای اقتصادی از جمله کنترل مسیرهای تجاری و زمین‌های کشاورزی را به همراه داشت و خزانه و منابع ساسانیان را بیشتر تقویت کرد.

بنابراین، در حالی که شاپور دوم امپراتور اسیر شده‌ای را برای رژه پیروزی نداشت، پیروزی‌های استراتژیک او منجر به بازگرداندن انکارناپذیر اقتدار ساسانی و اعاده موقعیت برتر ایران در برابر رقیب همیشگی غربی‌اش شد.

 وضعیت ایرانشهر در دوران شاپور دوم

مفهوم «ایرانشهر» (به معنای واقعی کلمه، «قلمرو ایران» یا «ملت ایران») برای ایدئولوژی ساسانی، که نشان‌دهنده یک نظام سیاسی واحد ایرانی با هویتی فرهنگی و مذهبی متمایز بود، محوری به شمار می‌رفت. در دوران شاپور دوم، این مفهوم صرفاً یک ایده انتزاعی نبود، بلکه یک واقعیت ملموس بود که از طریق سیاست‌های او شکل گرفت.

وسعت جغرافیایی و اداره امور

در اوج خود در دوران شاپور دوم، ایرانشهر از مرزهای شرقی بین‌النهرین و ارمنستان در غرب، شامل بیشتر عراق کنونی، ایران، ارمنستان، آذربایجان، افغانستان، بخش‌هایی از پاکستان، و آسیای مرکزی (ماوراءالنهر)، تا بخش‌های قابل توجهی از شبه جزیره عربستان گسترش یافته بود. امپراتوری از طریق یک سیستم پیچیده اداره می‌شد که اقتدار متمرکز سلطنتی را با خودمختاری منطقه‌ای برای پادشاهان محلی و لردان فئودال ترکیب می‌کرد، البته تحت نظارت دقیق سلطنتی. پایتخت، تیسفون، در کنار دجله، به عنوان یک مرکز جهانی قدرت، تجارت و فرهنگ شکوفا شد.

رونق اقتصادی

سلطنت طولانی شاپور صلح و امنیت بی‌سابقه‌ای را به ارمغان آورد که به رشد اقتصادی قابل توجهی منجر شد.

  • احیای کشاورزی: با صلح داخلی و مرزهای امن، کشاورزی، ستون فقرات اقتصاد ساسانی، رونق گرفت. پروژه‌های آبیاری گسترده، به ویژه در بین‌النهرین و خوزستان، تولید محصولات کشاورزی را افزایش داد.
  • گسترش تجارت: کنترل امن بر خلیج فارس و مسیرهای شرقی جاده ابریشم به این معنی بود که تجارت شکوفا شد. کالاها از هند، چین و آفریقا از قلمرو ساسانی عبور می‌کردند و ثروت عظیمی را به امپراتوری می‌آوردند. اسکان مجدد جمعیت‌های تسخیر شده نیز نیروی کار ماهر را به صنایع مختلف آورد.
  • توسعه شهری: همانطور که در ادامه بحث خواهد شد، تأکید شاپور بر تأسیس و بازسازی شهرها، اقتصادهای محلی را تحریک کرد و مراکز جدیدی از تجارت و اداره ایجاد نمود.

ساختار اجتماعی

جامعه ساسانی تحت فرمان شاپور دوم ساختار سلسله مراتبی سنتی خود را حفظ کرد، که شامل: ۱. شاهنشاه (شاه شاهان): در رأس هرم، دارای قدرت مطلق. ۲. خانواده سلطنتی: شامل شاهزادگان و شاهدخت‌ها، که اغلب مقام حکومتی داشتند. ۳. روحانیون (مغان/موبدان): روحانیت قدرتمند زرتشتی، به ویژه پس از تدوین اوستا. ۴. جنگجویان (ارتشتاران): ستون فقرات قدرت نظامی امپراتوری، بسیار مورد احترام. ۵. دیوان‌سالاران و کاتبان (دبیران): ضروری برای اداره امور و ثبت و ضبط. ۶. عامه مردم (واستریوشان و هوتوخشان): شامل کشاورزان، صنعتگران و بازرگانان، که بخش عمده جمعیت را تشکیل می‌دادند و اقتصاد را تأمین می‌کردند.

در حالی که این ساختار خشک و غیرقابل انعطاف بود، سیاست‌های شاپور با هدف تقویت اقتدار تاج و تخت بر تمامی طبقات بود تا وفاداری و مشارکت آنها در دولت را تضمین کند.

شکوفایی فرهنگی

ثبات و ثروت دوران شاپور امکان تمرکز مجدد بر فرهنگ، هنر و دانش را فراهم آورد. اگرچه جزئیات دقیق کمیاب است، اما خود تدوین اوستا یک اقدام فرهنگی عظیم بود. توسعه شهرها و کاخ‌ها نشان‌دهنده یک سنت معماری پر جنب و جوش است. دربار ساسانی مرکزی برای ادبیات، موسیقی و بحث‌های فلسفی بود و دانشمندان و هنرمندان را از سراسر امپراتوری جذب می‌کرد.

آثار، ابنیه و کتیبه‌ها: میراث ماندگار

شاپور دوم، مانند بسیاری از پادشاهان بزرگ ساسانی، در پروژه‌های ساخت و ساز گسترده‌ای شرکت داشت و شواهد معماری و کتیبه‌ای قابل توجهی از قدرت، دیدگاه و ارادت خود به جا گذاشت. این آثار گواه بر عظمت و قدرت حکومت او هستند.

شهرسازی و استحکامات

شاپور دوم به طور گسترده‌ای به تأسیس یا بازسازی شهرهای متعدد اعتبار دارد، که بسیاری از آنها نام خود یا نام‌های مرتبط با خانواده‌اش را بر خود داشتند، این رویه‌ای معمول در میان پادشاهان ساسانی برای جاودانه کردن سلطنت و پروژه‌های خود بود. این شهرها از نظر اداری، دفاعی و تجاری از اهمیت استراتژیکی برخوردار بودند:

  • ایران‌خوره شاپور: واقع در سوسیانا (خوزستان)، این شهر از نظر استراتژیک برای کنترل مسیرهای تجاری بین بین‌النهرین و خلیج فارس حیاتی بود.
  • پیروز شاپور (انبار امروزی در عراق): شهری بزرگ و مهم در کنار رود فرات که او به شدت آن را مستحکم کرد و از آن به عنوان یک پایگاه نظامی حیاتی برای عملیات علیه روم استفاده نمود. دفاعیات قوی آن گواه مهندسی ساسانی بود.
  • کرخ میشان: یک شهر بندری مهم در رأس خلیج فارس، که کنترل ساسانیان را بر تجارت دریایی با هند، چین و شرق آفریقا بیشتر تثبیت کرد.
  • دزفول و شوشتر: اگرچه این شهرها قدمتی پیش از شاپور دوم دارند، او پروژه‌های ساخت و ساز گسترده‌ای را در آنجا انجام داد. او دستور ساخت پل عظیم و سدی بر روی رود دز را در این منطقه داد که از شاهکارهای مهندسی باستانی محسوب می‌شود و به رونق کشاورزی و شهرسازی منطقه کمک شایانی کرد (اگرچه برخی ساخت اولیه را به شاپور اول نسبت می‌دهند، اما نگهداری و گسترش آن در زمان شاپور دوم انجام شد). این مجموعه عظیم از پل‌ها، سدها، آسیاب‌ها و کانال‌های آبیاری، شاهکاری از مهندسی باستان بود که بهره‌وری کشاورزی در خوزستان را به طور قابل توجهی افزایش داد و تسلط ساسانیان بر مدیریت آب را نشان داد. خود شهر شوشتر، اگرچه نام خود را از «شهر شاپور» (از یک شاپور پیشین) گرفته است، اما توسعه قابل توجهی را در زمان او شاهد بود.
  • نیشابور: واقع در خراسان، نام این شهر اغلب با «شاپور نو» مرتبط است، که نشان‌دهنده تأسیس یا بازسازی عمده آن توسط شاپور دوم به عنوان یک پایگاه کلیدی در استان‌های شرقی است.

علاوه بر تأسیسات جدید، شاپور به شدت در تقویت استحکامات موجود و ساخت سازه‌های دفاعی جدید در امتداد مرزهای وسیع امپراتوری، به ویژه در بین‌النهرین، برای محافظت در برابر تجاوزات رومی و تأمین امنیت گذرگاه‌های حیاتی در قفقاز سرمایه‌گذاری کرد.

بشقاب هخامنشی new 500x495 1
بشقاب با قوچ‌های شکار شاه، اواسط قرن پنجم تا اواسط قرن ششم پس از میلاد، نقره، تذهیب جیوه، منبت کاری نیلو، گالری ۴۰۵، موزه هنر متروپولیتن.

نقش برجسته‌ها و کتیبه‌ها

در حالی که تعداد کمتری از نقش برجسته‌های مستقیماً به شاپور دوم نسبت داده شده در مقایسه با نیاکان برجسته او شاپور اول وجود دارد، آنهایی که موجود هستند، از نظر نمادین بسیار مهم‌اند:

  • طاق بستان: در نزدیکی کرمانشاه، این مکان چندین نقش برجسته ساسانی را در خود جای داده است. در حالی که بسیاری از آنها مربوط به دوره‌های بعدی هستند، یک نقش برجسته وجود دارد که اغلب شاپور دوم (یا گاهی اردشیر دوم) را در حال پیروزی بر یک امپراتور رومی در حال سجده (به احتمال زیاد ژولیان، نمادی از پیروزی ۳۶۳ میلادی) نشان می‌دهد. این نقش برجسته به طور بصری پیروزی ساسانیان بر رقیب سرسخت خود و بازگرداندن قدرت ایران را گرامی می‌دارد. نمایش امپراتور رومی شکست‌خورده در زیر سم اسب پادشاه ساسانی (یا لگدمال شده) یک موتیف تبلیغاتی قدرتمند بود که توسط پادشاهان ساسانی برای تأکید بر برتری خود استفاده می‌شد.
  • IMG 0527
  • نقش‌برجستهٔ شاپور دوم و شاپور سوم در تاق‌بستان در ایوان کوچک تاق‌بستان در ۵ کیلومتری شمال شرقی شهر کرمانشاه دو نقش‌برجستهٔ یکی از شاپور دوم ساسانی در سمت راست نفش و دیگری از شاپور سوم در سمت چپ آن وجود دارد. در کنار هر یک از آن دو، سنگ‌نوشته‌ای به زبان پارسیگ شامل نام و نسب هر یک کنده شده‌است.

    سنگ‌نوشتهٔ شاپور دوم دارای ۹ سطر و حاکی از عنوان او و نیز نام و عنوان پدر او هرمز دوم و نیای او نرسی است.

    برگردان سنگ‌نوشتهٔ شاپور دوم (۹ سطر در پارسیگ)
    این است پیکر بغ مزداپرست. خدایگان شاهپور،
    شاهان‌شاه ایران و انیران که چِهْرْ (=نژاد) از ایزدان دارد.
    فرزند بغ مزداپرست، خدایگان اورمزد،
    شاهان‌شاه ایران و انیران که چِهْرْ (=نژاد) از ایزدان دارد،
    نوهٔ خدایگان نرسی شاهان‌شاه

    سنگ‌نوشتهٔ شاپور سوم دارای ۱۳ سطر است و حاوی عنوان شاپور سوم و عنوان پدرش شاپور دوم و نیای او هرمز دوم است.

    برگردان سنگ‌نوشتهٔ شاپور سوم (۱۳ سطر در پارسیگ)
    این است پیکر بغ مزداپرست. خدایگان شاهپور،
    شاهان‌شاه ایران و انیران که چِهْرْ (=نژاد) از ایزدان دارد،
    فرزند بغ مزداپرست خدایگان شاهپور،
    شاهان‌شاه ایران و انیران که چِهْرْ از ایزدان دارد،
    نوهٔ خدایگان اورمزد شاهان‌شاه

  • منطقه فارس: ممکن است نقش برجسته‌های کوچک‌تر یا کتیبه‌های پراکنده‌ای نیز در فارس وجود داشته باشند، اگرچه آنها به اندازه کتیبه‌های پادشاهان پیشین برجسته نیستند.

در حالی که هیچ کتیبه سلطنتی عظیم و یادبودی به سبک داریوش بزرگ (هخامنشی) یا کتیبه‌های سه‌زبانه شاپور اول از شاپور دوم یافت نشده است، نام شاپور دوم در مهرها، پلمب‌ها (مهرهای گلی) و کتیبه‌های آتشکده‌های متعدد ظاهر می‌شود. این قطعات کتیبه‌ای کوتاه‌تر، که اغلب به زبان فارسی میانه (پهلوی) هستند، گواه بر اقتدار گسترده، دامنه اداری و ارادت مذهبی اوست. آنها اطلاعات ارزشمندی درباره ساختار اداری، عناوین رسمی و اعمال مذهبی زمان او ارائه می‌دهند. متون پهلوی سنت زرتشتی، به ویژه آنهایی که مربوط به تدوین اوستا و آزار و اذیت اقلیت‌های مذهبی هستند، به عنوان «کتیبه‌های» متنی حیاتی از دوران سلطنت او عمل می‌کنند و سیاست‌های مذهبی و تلاش‌های فکری تحت حمایت دربار او را به تفصیل بیان می‌کنند.

دستاوردها و میراث: معمار رستاخیز ساسانی

دستاوردهای شاپور دوم حقیقتاً عظیم بود و او را در جایگاه یکی از بزرگترین پادشاهان ساسانی و در واقع، یکی از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ باستان تثبیت کرد. سلطنت او دوره‌ای از تحول عمیق برای ایران بود و آن را از وضعیت آسیب‌پذیری به قدرتی بی‌نظیر و اعتبار بی‌حد رساند.

  • وحدت و گسترش امپراتوری: او با موفقیت نارضایتی‌های داخلی را سرکوب کرد، اشراف قدرتمند را تحت کنترل درآورد و اقتدار مرکزی شاهنشاه را دوباره تثبیت نمود. مهم‌تر از همه، او مرزهای وسیع امپراتوری را در برابر تهدیدات عربی، کوچ‌نشینی و رومی امن ساخت. دستاوردهای سرزمینی او، به ویژه از امپراتوری روم پس از معاهده ۳۶۳ میلادی، به طور قابل توجهی قلمرو ساسانی را به بزرگترین وسعت خود از اوایل تاریخ امپراتوری رساند و عملاً تلفات پیشین را جبران کرد.
  • قدرت نظامی بی‌نظیر: لشکرکشی‌های او علیه اعراب و رومیان، رهبری نظامی استثنایی، ذکاوت استراتژیک و نبوغ تاکتیکی او را نشان داد. شکست ژولیان و معاهده صلح تحقیرآمیز بعدی، اوج دستاوردهای نظامی او را نشان می‌دهد و توانایی او را در مانور دادن و در نهایت غلبه بر لژیون‌های قدرتمند روم به نمایش می‌گذارد. او ارتش ساسانی، به ویژه سواره‌نظام سنگین نخبه آن (سواران)، را به اوج کارایی خود بازگرداند.
  • تقویت دولت و پادشاهی: شاپور قدرت را متمرکز کرد، نفوذ لردان فئودال پرقدرت را تضعیف نمود و اداره سلطنتی را اصلاح کرد و زمینه‌ساز یک ساختار امپراتوری باثبات‌تر، کارآمدتر و مقاوم‌تر شد. اصلاحات مالیاتی او تضمین کرد که دولت منابع لازم برای فرافکنی قدرت خود را در اختیار دارد.
  • احیای مذهبی و هویت فرهنگی: حمایت مشتاقانه او منجر به تدوین سیستماتیک اوستا شد که در حفظ و استانداردسازی زرتشتی‌گری بسیار مؤثر بود. این عمل نه تنها زرتشتی‌گری را به عنوان دین دولتی تثبیت کرد، بلکه به عنوان سنگ بنای هویت فرهنگی و ملی یکپارچه ایرانی عمل کرد و یک نقطه مقابل ایدئولوژیک در برابر امپراتوری مسیحی روم فراهم آورد.
  • رونق اقتصادی و توسعه زیرساخت‌ها: سیاست‌های اقتصادی او، شامل تشویق کشاورزی و تجارت. از طریق پروژه‌های گسترده آبیاری، ساخت شهرهای جدید، و اسکان مجدد استراتژیک جمعیت‌ها، او اقتصاد را احیا کرد و زیرساخت‌های حیاتی را ایجاد نمود که امپراتوری را برای قرن‌ها پایدار نگه داشت.
  • برقراری هژمونی ساسانی: با شکست قاطع روم و دیکته کردن شرایط، شاپور دوم به طور قاطع امپراتوری ساسانی را به عنوان یک ابرقدرت قدرتمند، همتراز و اغلب برتر از همتای رومی خود، تثبیت کرد. او بقا و سلطه آن را برای دو قرن دیگر تضمین کرد و میراثی از قدرت و مقاومت را به جا گذاشت.

او اغلب به عنوان پادشاهی شناخته می‌شود که پس از دوره‌ای از ضعف، واقعاً ایرانشهر را «احیا» کرد و آن را به عصر طلایی از قدرت و پویایی فرهنگی بازگرداند. تأثیر او بر دولت ساسانی آنقدر عمیق بود که پادشاهان ساسانی بعدی اغلب به سلطنت او به عنوان الگویی از حکمرانی موفق نگاه می‌کردند.

 اواخر سلطنت، مرگ و جانشینی

در سال‌های پایانی سلطنت خود، شاپور دوم پس از تأمین امنیت مرزهای غربی از طریق معاهده ۳۶۳ میلادی، با درایت توجه خود را به مرزهای شرقی امپراتوری معطوف کرد. در این زمان، قبایل کوچ‌نشین قدرتمندی از آسیای مرکزی، به ویژه خیونیت‌ها (که گاهی با هون‌ها مرتبط دانسته می‌شوند) و کیدارها (یک گروه اولیه هونیک)، به مرزهای شرقی ایران فشار می‌آوردند. این قبایل تهدید قابل توجهی برای استان‌های غنی شرقی و مسیرهای تجاری پر سود جاده ابریشم ایجاد می‌کردند.

شاپور شخصاً رهبری یک سری لشکرکشی‌های موفق به آسیای مرکزی را بر عهده گرفت و حتی در کهولت سن نیز قدرت نظامی پایدار خود را نشان داد. او توانست این گروه‌های کوچ‌نشین را شکست دهد، ثبات این مناطق حیاتی را تأمین کند و جریان مداوم خراج و کالاهای تجاری از شرق را تضمین نماید. لشکرکشی‌های نظامی او در شرق برای حفظ امنیت بلندمدت و رفاه اقتصادی امپراتوری ساسانی حیاتی بود. او استحکامات و پادگان‌های جدیدی را در استان‌های شرقی برای عمل به عنوان یک حائل در برابر تجاوزات آتی کوچ‌نشینان ایجاد و تقویت کرد.

شاپور دوم در سال ۳۷۹ میلادی، پس از یک سلطنت ۷۰ ساله بی‌سابقه، درگذشت. طول عمر و اثربخشی بی‌نظیر او به عنوان یک حاکم، یک دوره بی‌نظیر از ثبات و قدرت را برای امپراتوری ساسانی فراهم آورد و به آن اجازه داد تا از مشکلات گذشته رهایی یابد و به اوج جدیدی از قدرت دست یابد. با این حال، مرگ او دوره‌ای از بی‌ثباتی نسبی را آغاز کرد، با جانشینی چندین حاکم کمتر توانمند یا کوتاه‌مدت پس از او. این امر تا حدی به دلیل اقتدار شخصی عظیمی بود که شاپور متمرکز کرده بود، که پر کردن جای او را برای جانشینانش بلافاصله دشوار می‌ساخت.

تصویر شاپور دوم “ساسانی ” هنگام شکار روی بشقاب عتیقه + عکش

پس از او، برادر ناتنی‌اش، اردشیر دوم (سلطنت ۳۷۹–۳۸۳ میلادی)، برای مدت نسبتاً کوتاهی به سلطنت رسید. اگرچه بلافاصله پس از سلطنت شاپور دوم شاهد برخی مبارزات قدرت داخلی و کاهش جزئی در کنترل متمرکز بودیم، اما پایه‌های محکمی که او بنا نهاده بود – یک ارتش قدرتمند، یک اداره متمرکز، یک هویت مذهبی یکپارچه و یک اقتصاد شکوفا – به امپراتوری ساسانی اجازه داد تا این طوفان‌ها را پشت سر بگذارد و برای دو قرن دیگر، تا زمان فروپاشی نهایی خود در قرن هفتم میلادی، یک قدرت جهانی بزرگ باقی بماند.

میراث شاپور دوم یکی از عمیق‌ترین‌ها در تاریخ ایران است. او به عنوان پادشاهی به یاد آورده می‌شود که یک امپراتوری آسیب‌پذیر را به یک ابرقدرت قدرتمند تبدیل کرد، یک استراتژیست چیره‌دست، یک حامی مذهبی و نگهبانی فداکار از شکوه باستانی ایران. سلطنت او، عصری طلایی از قدرت ساسانی، گواهی بر عزم تزلزل‌ناپذیر او برای بازگرداندن و حفظ عظمت ایرانشهر است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا