حکایت تلخ بی آبی زادگاهم ” بیرم “

زادگاهم بیرم ، شهری که دمای هوایش بالای۴۰ درجه است و مردم علاوه بر اینکه باید گرمای هوا را تحمل کنند از تشنگی هم رنج می برند ، حال این روزهای آب شهرم خوب نیست ، مردمانش خسته و تشنه اند .شایع شده برخی  از همشهریان از نارحتی های گوارشی و کلیوی و رنج میبرند […]

اکبر طویل 2

زادگاهم بیرم ، شهری که دمای هوایش بالای۴۰ درجه است و مردم علاوه بر اینکه باید گرمای هوا را تحمل کنند از تشنگی هم رنج می برند ،
حال این روزهای آب شهرم خوب نیست ، مردمانش خسته و تشنه اند .شایع شده برخی  از همشهریان از نارحتی های گوارشی و کلیوی و رنج میبرند .
بیرم  شهری در جنوبی ترین نقطه استان فارس قرار دارد ، یکی از بخش های پنجگانه لارستان است ،که اکنون به غیزانیه فارس شهره گشته است، بر سر هر کوی و برزنی فریاد بی آبی بلند است ، مردم کرونا را فراموش کرده اند چونکه دردی فراتر دچارند .
اکنون من به زادگاهم که دارالاولیاء لارستان نام گرفته است بازگشته ام تا هویتم را از کوچه پس کوچه ها با دیوارها ی بلند کاهگلی عبور دهم .
۷ ساله بودم در کوچه های پر از گل و لای و گاها پر از آب و شل عبور میکردم ،در راه مدرسه که از جلو پاسگاه محل میگذشت تانکی دیدم که سربازی لوله تانک را به سوی مردمی که با فاصله روبروی پاسگاه ، آنطرف رودخانه شعار مرگ بر شاه و مرگ بر بختیار و درود بر خمینی سر میدادند گرفته بود و بالا و پایین میکرد،
اما مردم باکی نداشتند .
خواستم بگویم مردم شهرم در انقلاب همراه بودند ، بعد از پیروزی انقلاب نیز همراه بودند ، زمان جنگ پیر و جوان همه و همه راهی نبرد شدند تا از کیان ایران اسلامی دفاع کنند ،یادم هست که مادرم همراه با زنان همسایه نان میپختند و بسته بندی میکردند تا بچه هایشان در جبهه از این نان استفاده کنند .
باز گشته ام تا نگاهی به مدرسه طوسی و نیمکتهای چوبیش بیندازم ،بازگشته ام تا یادی کنم از آقای معلم که قصوریان نام داشت و صدای گفتن دیکته اش تا اواسط شهر میرسید باز گشته ام تا پرواز کبوتران و جیک جیک گنجشک ها را بر روی درختان گز و درختان خرما آرامبخش روح و روانم باشد ، آمده ام تامرغها وخروسان رابا مشتی دانه مهمان کنم، آمده ام تا گذشته خویش را بیاد آورم
گذشته ای که آب روان جویها که به برکه های وسط شهر سرازیر میشد ، یاد آور مشکهایی پر از آب که بردوش مادران حمل میشد .
اما کوچه ها همان کوچه های پر از خاک، گل و لای بود از آن آب روان خبری نیست . مشکها خالی ، چاهها خشکیده بود ،، برکه ها خالی 
بگذریم که شهرم بیرم در کش و قوس های سیاسی شهرهای اطراف سنگ زیرین آسیاب بوده است ، جالب است بدانید که زمانی زادگاهم (بیرم ) دهستانی بود با بیش از ۵۰ روستای تابعه ، اکنون که بخشی است با کمتر از ۱۲ روستا تابعه دارد !!
البته در آینده برایتان از این حیث نیز خواهم نگاشت .اما امروز دغدغه مهمتری داریم ،زادگاهم آب ندارد ، برادران و خواهرانم از بی آبی در مشقتند ،خواب از چشمانم ربوده است ، نگران آینده زادگاهمم .

همشهریانم بدلیل آب آلوده ، بعضا به بیماری لاعلاج دچار شده اند ، مشکل گوارش دارند ، کلیه هاشان از کار افتاده است ،  دلم گرفته است ،این دیار سرزمین عشق به ائمه بوده و هست ،محرم ، مجالس عزاداری و سینه زنی خاص دارند ، به یاد سقای کربلا و بیاد لبهای تشنه شهدای کربلا عزادرای میکنند ،امروز زادگاهم صحرای کربلا شده است ، آب به قیمت جان شده است .این شهر عالمان بزرگی داشته و امروز هم طلاب، دانشجویان و مدیران فاضل و سختکوشی در این سرزمین پرورش یافته اند.

مسؤلین عزیز بدانید که مردمان این شهر دین خود را ادا نموده اند .در برابر مهر و محبت و عشق مردم بخصوص جوانان ولایتمدار به نظام مقدس ورهبر انقلاب چه پاسخی دارید وقتی که کودکانشان بخاطر نوشیدن آب غیر قابل شرب از دل درد ناله هایشان لرزه بر اندام پدر و مادرش می اندازد.بترسید از بی پناهی که پناهی جز خداوند ندارد . کسی به فکر این دیار کهن نیست ، قدمتی به بلندای تاریخ دارد .اما چه سود که آب ندارد .
مردمان بیرم به مهمان نوازی شهره اند اما آب ندارند که شربتی خنک مهمانتان کنند ، ولی در رفتار و کردارشان صفا و صمیمیت موج می زند، آدمهایش صبح باگلباگ خروس ها از خواب بیدار می شوند، و صدای اذانشان از حنجره مؤذن ها و از بلند گو های مساجد شنیده می شود  .صدای نماز در قنوت دستهای پینه بسته شان به ملکوت اعلا میرسد. اینجا مؤمنین ساکنند ، اینجا دیار اوالیاء خداست ، شهر امامزادگان است ، بقعه سبز مبارک حضرت شاه زندو ع از فرسنگها فاصله خودنمایی میکند ، اما این مؤمنین آب شرب ندارند ، این…
مردمان این دیار معروف به ایمانند ،یکپارچه پای انقلاب بوده‌اند و امروز نیز هستند.
مسئولین امر ؛تنها کافیست خود را یک روز به جای مردمی بگذارید که در این روز‌های کرونایی آبی از لوله نمی‌چکد تا دستی بشویند و تن و لباسی از آلودگی بزدایند.
بی آبی، حکایت تلخی است. وقتی آب نباشد آبادانی نیست و وقتی آبادانی نباشد زندگی جریان ندارد و حیات را به سمت کوچ به حاشیه‌های شهر سوق می‌دهد.تا دیر نشده چاره ای بیاندیشید .

اکبر طویل -فعال اجتماعی


*این یادداشت از سری مطالب وارده به اول فارس است که نظرات نویسنده را مطرح نموده و انتشار آن به معنی تایید یا رد نظرات نویسنده نمی باشد. اول فارس آماده انتشار نقد ونظرات سایر افراد در این خصوص وهمچنین پاسخ سازمانهای ذیربط می باشد

عضو کانال واتساپ اول فارس شوید

%D9%88%D8%A7%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D9%BE

مطالب مرتبط

ببینید ایرانی‌ها ۳۰۰۰ سال پیش چه کردند !

افزایش آمار خشونت و قتل در استان فارس در مهر و آبان ۱۴۰۳

آخرین آمار میزان پُرشدگی سدهای کشور  از ابتدای سال آبی

نظرات