چهار تیربار عراقی وحشیانه روی تپه کار میکنند، رسول همانطور که از خستگی روی دو پا نشسته «وجعلنا» و «و ما رمیت اذ رمیت» میخواند و شروع به تیراندازی میکند؛ یک نفره با تیرهایش گردان عراقی را متلاشی و منطقه را از دشمن خالی میکند و بعثیها پشت بیسیم فریاد میزنند: «فرار کنید؛ تکتیرانداز دارند!» […]
بیشتر بخوانید »