چاپ کد خبر: 138202
7 فروردین 1403

« چیثرافرنه » شهربان قدرتمند هخامنشی ترکیه کنونی وقتی خاک ایران بود

تیسافرن (چیثرافرنه به پارسی باستان Ciθrafarna)  سردار ایرانی و شهربان یا  ساتراپ لیدیه و کاریا (ایالات مهم آسیای صغیر واقع در ترکیه کنونی) و برادر استاتیرای یکم همسر اردشیر دوم هخامنشی و طبق گفته  کتزیاس فرزند هیدرانس سوم از دودمان اروندی و نواده ویدرنه از یاران هفتگانه داریوش بزرگ بود.

اسپاردا (به پارسی باستان: Sparda)، یا لیدی، یکی از ساتراپی‌های هخامنشی، براساس سنگ‌نوشته داریوش یکم در نقش رستم است. پایتخت آن شهر سارد بود و حدود آن با قلمرو پادشاهی لیدی مطابقت دارد.

Persepolis stairs of the Apadana relief

سنگ‌نگاره پیشکش آوران لیدیه‌ای در کاخ آپادانای تخت جمشید

در سال ۵۴۷ پ.م.، کرزوس، پادشاه لیدی، شهر پتریا در کاپادوکیه را محاصره و تصرف کرد و ساکنان آن را به بردگی گرفت. کوروش بزرگ، با ارتش خود علیه لیدی لشکرکشی کرد. نبرد پتریا به نتیجه نرسید و لیدیه‌ای‌ها مجبور شدند به پایتخت خود سارد عقب‌نشینی کنند. چند ماه بعد کوروش و کرزوس در نبرد تیمبرا با هم ملاقات کردند. کوروش پیروز شد و تا سال ۵۴۶ پ.م. شهر سارد را نیز تصرف کرد.

320px Xerxes I tomb Lydian soldier circa 470 BCE cleaned up

نقش‌نگاره سرباز لیدیه‌ای در ارتش هخامنشیان، آرامگاه خشایارشا

Sparda Satrapy of the Achaemenid Empire

جایگاه ساتراپی لیدیه در قلمرو شاهنشاهی هخامنشی

کاریا (کاری یا کاریه) سرزمینی است در جنوب غربی آسیای کوچک در کرانهٔ دریای اژه که از طرف باختر و جنوب محدود به دریا بوده. کاریا یکی از شهرب‌های (ساتراپی‌های) ده‌گانهٔ هخامنشیان در آسیای کوچک بوده و جنگجویان آن بخشی از سپاهیان ایران به‌شمار می‌رفتند.

باشندگان کاریا ابتدا در جزایر دریای اژه سکنی داشته و بواسطهٔ جنگ با یونانی‌ها به آسیای کوچک مهاجرت کردند. رود شاندر مرز این ایالت و لیدی را تشکیل داده و نواحی آن را آبیاری می‌کرده‌ است. باشندگان این ایالت در بازرگانی و صنعت و دانش رشد چشمگیری داشته‌اند. برخی از نویسندگان نوشته‌اند که یکی از مردان کاریا به امر اردشیر دوم برادرش کوروش کوچک را که به امید به دست آوردن تاج و تخت به جنگ اردشیر دوم برخاسته بود زخم زد و اردشیر در پاداش یک خروس زرّین به او بخشید تا هنگامی که به جنگ می‌رود در پیشاپیش لشکریان بر سر نیزهٔ خود برافرازد. از این رو ایرانیان جنگجویان کاریا را که بر سر کلاهخودهای خویش نشان تاج خروس (یا پر خروس) داشتند خروسان می‌نامیدند.

معروف‌ترین ستون‌های زن‌پیکر ستون‌های نیایشگاه ارختئیون (Έρέχθειον) آتن است. در معماری رنسانس و سده‌های ۱۸ و ۱۹ نیز این‌گونه ستون‌ها کاربرد زیادی داشته‌است. ستون‌هایی که در آن پیکر مردانه تراشیده می‌شد معمولاً شکلی تناور و پهلوانی داشت و از این‌رو این‌گونه ستون‌ها را ستون  پهلوان‌پیکر می‌نامند.

ویتروویوس، معمار و یکی از لشکریان رومی در کتاب خود می‌نویسد: در جنگ یونانیان علیه ایرانیان، مردم کاریا (نزدیک اسپارت در لاکونیا) از ایران پشتیبانی کردند. زمانی که یونانی‌ها سرانجام از پیشرفت ایرانیان در خاک یونان جلوگیری کردند، به تنبیه کاریایی‌ها پرداختند. مردان کاریایی را کشتند و زنانشان را به بردگی بردند. مقرر شد که این زنان بایستی برای ابد باری به‌دوش بکشند. به عنوان نمادی از بارکشی ابدی زنان کاریایی، ستون‌های زن‌پیکر به معماری یونانی وارد شد.

نخستین ساتراپ‌ها

کوروش بزرگ پس‌از فتح لیدی تابالوس را به‌عنوان ساتراپ لیدی گمارد. حکومت او به‌دلیل شورش‌های فراوان پایدار نبود، این شورش ها به  دست مازارس و هارپاگ خاموش گشتند

دوران حکومت تیسافرن بر آسیای صغیر با تحولات مهمی در تاریخ ایران و یونان مقارن بود. این تقارن تیسافرن را به یکی از بازیگران اصلی سیاست دربار هخامنشی در بحران جانشینی داریوش دوم و نیز یکی از چهره‌های سیاسی مؤثر در جنگ‌های پلوپونزی یونان تبدیل نمود.

330px Tissaphernes portrait

پرتره تیسافرن (۴۴۵ پ.م–۳۹۵ پیش از میلاد)، برروی سکه. در بیشتر سکه های وی در زیر پرتره او واژه یونانی ΤΙΣΣΑ (“TISSA”)

تیسافرن در سال ۴۱۳ پیش از میلاد توسط داریوش دوم مأمور جمع‌آوری خراج عقب افتاده ایونیه گردید. با توجه به نزدیکی آتن با یونانیان ایونیه و در حالی که آتن و اسپارت مشغول جنگ‌های پلوپونزی (۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد) بودند، تیسافرن با اسپارت متحد گردید و قسمت‌هایی از ایونیه را به سال ۴۱۲ پیش از میلاد تسخیر نمود. امّا تیسافرن بیش از آنکه جنگجو باشد سیاستمدار بود و به سرعت حمایت خود از اسپارت را متوقف کرد.

مطابق سیاستی که تیسافرن، ظاهراً به توصیه آلکیبیادس طراحی کرده بود، دولت هخامنشی همیشه از طرف ضعیفتر در جنگ‌های پلوپونزی حمایت می‌کرد. این سیاست موجب طولانی شدن جنگ در یونان و تضعیف مواضع دولت‌شهرهای یونانی در برابر شاهنشاهی هخامنشی می‌گردید.

Map of the Achaemenid Empire fa

ساتراپیهای شاهنشاهی هخامنشی

دودمان یرواندی:

دودمان یـِرواندونی ، از ۵۷۰ (پیش از میلاد) تا ۲۰۰ (پیش از میلاد) در ارمنستان حکمرانی کردند. مؤسس پادشاهی اَروَند (یرواند) یکم ساکاواکیاتس بود و آخرین پادشاه از این دودمان یرواند چهارم. آنتیوخوس چهارم کوماژن از این خاندان آخرین پادشاه کوماژن بود. شاهان یرواندی در آغاز ساتراپ‌های ایران هخامنشی در منطقه بودند.

نام این دودمان یعنی یرواندی گرفته شده که به معنی «چابک» و «دلاور» است.

یک ارمنی از قلمرو دودمان یرواندی برای شاهنشاه ایران ظرفی فلزی با دسته‌های شیردالی هدیه می‌آورد. سده پنجم پیش از میلاد.

یک ارمنی از قلمرو دودمان یرواندی برای شاهنشاه ایران ظرفی فلزی با دسته‌های شیردالی هدیه می‌آورد. سده پنجم پیش از میلاد.

مورخان بیان می‌کنند که یرواندی‌ها اصالتاً ایرانی بودند، و پیوندهای خانوادگی دودمانی با سلسله حاکم هخامنشی داشته‌اند.یرواندی‌ها در تمام مدت فرمانروایی خود بر نسب خود از هخامنشیان تأکید داشتند تا مشروعیت سیاسی خود را تقویت کنند.

به گفته این منابع، آن‌ها از خویشاوندان طایفه هخامنشی به حساب می‌آمدند و از خاندان ویدرنه از یاران هفتگانه داریوش یکم در سرکوب گئومات مغ محسوب می‌شدند. و هم استاتیرای یکم ملکه محبوب اردشیر دوم هخامنشی و برادرش تیسافرن سردار معروف پارسی از این خاندان بودند و هم یرواند یکم نوه عموی این دو با دختر اردشیر دوم به نام روزگونه ازدواج نمود.

داریوش دوم (پارسی باستان: ‘دارَیَوَئوش’) نهمین شاهنشاه هخامنشی از ۴۲۳ تا ۴۰۴ پیش از میلاد مسیح بود.

داریوش، نام سلطنتی این پادشاه بود. نام او در منابع کلاسیک «اُخس» گزارش شده‌است. پدرش اردشیر یکم و مادرش یک زن بابلی به نام کسمارتیدن بود. و همسرش درواقع خواهر او بود. به گفته کتزیاس، داریوش دوم پس از سلطنت کوتاه مدت دو تن از برادران ناتنی خود، خشایارشا دوم و سغدیانه بر تخت نشست؛ اما در اسناد تجاری بابلی از این پادشاهان نامی برده نشده و داریوش دوم مستقیماً جانشین اردشیر یکم نامیده می‌شود. آثار بومی برای دوران سلطنت داریوش دوم بسیار کمیاب است و تمام کتیبه‌های او به فعالیت‌های ساختمانی وی اشاره دارند. داریوش دوم در سال ۴۰۴ پ. م در بابل درگذشت و در نقش رستم به خاک سپرده شد، او واپسین پادشاه هخامنشی بود که در نقش رستم به خاک سپرده شد. داریوش دوم در تاریخ سنتی ایران با کی‌داراب کیانی همسان دانسته می‌شود.

تیسافرن در سال ۴۱۳ پیش از میلاد توسط داریوش دوم مأمور جمع‌آوری خراج عقب افتاده ایونیه گردید. با توجه به نزدیکی آتن با یونانیان ایونیه و در حالی که آتن و اسپارت مشغول جنگ‌های پلوپونزی (۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد) بودند، تیسافرن با اسپارت متحد گردید و قسمت‌هایی از ایونیه را به سال ۴۱۲ پیش از میلاد تسخیر نمود. امّا تیسافرن بیش از آنکه جنگجو باشد سیاستمدار بود و به سرعت حمایت خود از اسپارت را متوقف کرد.

مطابق سیاستی که تیسافرن، ظاهراً به توصیه آلکیبیادس طراحی کرده بود، دولت هخامنشی همیشه از طرف ضعیفتر در جنگ‌های پلوپونزی حمایت می‌کرد. این سیاست موجب طولانی شدن جنگ در یونان و تضعیف مواضع دولت‌شهرهای یونانی در برابر شاهنشاهی هخامنشی می‌گردید.

تیسافرن

جنگ پِلوپونِز یا جنگ پلوپونزوس به مجموعه جنگ‌های تاریخی و مهمی گفته می‌شود که در فاصلهٔ سال‌های ۴۳۱ تا ۴۰۴ پیش از میلاد میان اسپارت و آتن ادامه داشت و به تخریب آتن و انحطاط تمدن آن منتهی گردید. البته جنگ این دو گروه یونانی با یکدیگر، محدود به خاک یونان نشد. بلکه به تمام صفحات یونانی‌نشین آن روزگار، یعنی از سواحل آسیای صغیر و تراکیه گرفته تا قبرس و ایتالیا سرایت کرد و در سرتاسر شهرهای یونانی، مردم به دو بخش تقسیم شدند و در سلسله جنگ‌هایی دامنه‌دار چنان به جان یکدیگر افتادند که تاریخ کمتر نظائر آن را نشان می‌دهد.

سیاست تیسافرن در قبال یونان تا سال ۴۰۸ پ.م ادامه پیدا کرد، امّا در آن سال، داریوش دوم که به پایان عمر خویش نزدیک می‌شد، فرزند جوانترش معروف به کوروش جوان را به ساتراپی کل آسیای کوچک و نظارت بر امور جنگ در یونان گماشت و حوزه نفوذ تیسافرن تنها به کاریا محدود گشت.

کوروش کوچک (به پارسی باستان: Kuruš) یکی از شاهزادگان هخامنشی، پسر داریوش دوم و پروشات و برادر کوچکتر اردشیر دوم بود. تاریخدانان به این دلیل به او لقب کوچک داده‌اند که با کوروش بزرگ هخامنشی اشتباه گرفته نشود.

در زمان حیات پدر، کوروش به موازات تیسافرن فرمانداری سواحل و مناطق یونانی‌نشین آسیای صغیر را به عهده داشت. وی بعد از مرگ پدرش به امید دست یافتن به مقام پادشاهی و با دلگرمی از پشتیبانی مادر صاحب قدرت و نفوذ خود ملکه پروشات، که آن زمان زمام امور سیاسی را کامل به صورت رسمی در دست داشت و قدرت در اصل در دست او بود دست به شورش علیه برادر بزرگترش اردشیر دوم زد.

وی نیروهای نظامی تحت فرمان خود را گرد آورد و بدون این که قصد خویش را که جنگ با پادشاه بود آشکار کند، شروع به حرکت به سوی پایتخت کرد. مدتی بعد سربازانش در بین راه از قصد و تصمیم وی آگاه شدند. آن‌ها ابتدا با نظر کوروش مخالفت کردند، ولی مدتی بعد قانع شدند که به مسیر خود ادامه دهند و به خواسته او تن در دادند. اردشیر هم با سپاهی بزرگ به مقابله او شتافت. در محلی به نام کوناکسا در میانرودان در سال ۴۰۱ پ.م. بین دو سپاه جنگی درگرفت که در تاریخ آن را جنگ کوناکسا می‌نامند. در این نبرد، کوروش کوچک به سخنان و راهنمایی‌های سردسته یونانیان — که به او توصیه کرده بود برای در امان ماندن از حملات دشمن، در جای کم‌خطری از قشون خود جای گیرد — اعتنا نکرد و خود را بی پروا در برابر مخاطرات نبرد قرار داد و سرانجام هم از همین رو کشته شد. با کشته شدن وی، سپاهش بی‌سر و سالار ماند و چون رهبر و مقتدای خود را از دست داده بود، دیگر انگیزه‌ای برای ادامه جنگ نداشت.

کوروش کوچک علناً سیاست حمایت از اسپارت را در پیش گرفت، سیاستی که بدون شک در سقوط آتن در سال ۴۰۴ و پیروزی نهایی اسپارت بی تأثیر نبوده‌است. تقریباً همزمان با سقوط آتن، داریوش دوم، احتمالاً در شوش درگذشت و فرزند بزرگش اردشیر دوم به تخت هخامنشی نشست. با پایان جنگ‌های پلوپونزی در یونان، کوروش جوان که اینک از دوستی فرماندهان بزرگ اسپارتی بهره‌مند بود، سپاه بزرگی شامل عده زیادی جنگجوی اجیر یونانی فراهم آورد و مقدمات حمله به شوش و گرفتن تاج و تخت از برادرش اردشیر دوم را تهیه دید.

Tissaphernes Coins

تصویر سکه‌های نقره و برنز تیسافرن. مقیاس اندازه دو سکه متفاوت می‌باشد.

پس از سقوط آتن رقابتی میان کوروش جوان و تیسافرن برای چیرگی بر ایونیه درگرفته بود که طی آن کوروش بر بیشتر نواحی ایونیه سلطه یافت، اما تیسافرن بندر مهم میلتوس را از آن خود کرد. کورش تیسافرن را در میلتوس مورد حمله قرار داد و تیسافرن نیز اردشیر را در جریان تحرکات نظامی برادرش قرار داد. سلسله وقایعی که به دنبال این حوادث اتفاق افتادند به لشکرکشی بزرگ کوروش کوچک از آسیای صغیر به سمت میانرودان و شوش و نبرد کوناکسا (در ۷۰ کیلومتری شمال بابل بر کرانه غربی فرات) میان کوروش کوچک و اردشیر دوم منتهی گردید.

در این نبرد تیسافرن از اردشیر حمایت کرد و عملاً نبرد را فرماندهی کرد. کوروش جوان در نبرد کوناکسا کشته شد و سپاهیان اجیر یونانی به سمت یونان عقب‌نشینی کردند.

اردشیر دوم

کوروش کوچک با برادر بزرگتر خود اردشیر دوم (هخامنشی) جنگید/ تصویر اردشیر دوم در تخت جمشید

گزنفون که در صحنه نبرد حاضر بوده شرح عقب‌نشینی یونانیان را در آناباسیس به رشته تحریر آورده‌است.

پس از این نبرد تیسافرن که به دلیل کشتن کورش کوچک، دشمنی پروشات (پریزاتیس) مادر کوروش و اردشیر، و نیز گروهی از درباریان هخامنشی را برای خود خریده بود، با اقتدار به مقام پیشین خود در آسیای کوچک بازگشت. تیسافرن به تنبیه شهرهای یونانی که از کوروش حمایت کرده بودند، دست گشاد و اینکار به زودی به جنگ با اسپارت در سال ۳۹۹ پیش از میلاد منتهی گردید.

آژزیلاس دوم پادشاه اسپارت در سال ۳۹۵ تیسافرن را در نزدیکی سارد شکست داد. این شکست موقعیت تیسافرن در دربار هخامنشی را به شدت تضعیف کرد و نهایتاً پروشات و دشمنان تیسافرن موفق شدند اردشیر را به فروگرفتن تیسافرن راضی کنند. تیسافرن در همان سال توسط فرستاده شاه به نام تیثراستس (Tithraustes) و با همکاری آریائوس (Ariaeus) یکی از سرداران سابق کوروش کوچک، در خانه شخص اخیر در شهر کولوسیا در فریگیه به قتل رسید.

ظاهراً خبر قتل تیسافرن موجی از شادی را در شهرهای یونانی برانگیخته چرا که خاطره سیاست دوگانه او در خلال جنگ‌های پلوپونزی همچنان در یونان زنده بوده‌است. قتل تیسافرن را شاید بتوان قدیمی‌ترین نمونه ثبت شدهٔ الگوی رفتاری «وزیر کشی» و «نخبه کشی» در تاریخ ایران دانست.

استاتیرا

استاتیرا (درگذشته: ۴۰۰ پیش از میلاد) همسر مورد علاقه اردشیر دوم و مادر اردشیر سوم هخامنشی بود وی یکی از ملکه‌های مهم و پرآوازه و تأثیرگذار دوره هخامنشیان بود و بر همسرش نفوذ بیشتر از ملکه مادر پروشات داشت و برادرش تیسافرن باعث مرگ کوروش کوچک شد و این امر باعث مرگش شد.

ارشک پسر داریوش دوم که بعدها پس از جلوس به تخت موسوم به اردشیر دوم گردید با استاتیرا دختر هیدرانس سوم (ویدرن) یکی از بزرگان و اشراف پارسی ازدواج کرد. برادر استاتیرا موسوم به تری تخمه نیز با آمستریس دختر داریوش دوم و پروشات ازدواج کرده بود. استاتیرا آنگاه که ملکه شد، در تخت روان باز و بی پرده حرکت می‌کرد و به اشخاصی از زنان اتباع خود اجازه می‌داد که به او نزدیک شده درودش گویند و این رفتار او پارسیان را خوش آمد.

بیشتر بخوانید:

زندگی نامه « داریوش بزرگ » که تخت جمشید « پایتخت جدید هخامنشیان» را ساخت

ساتراپ یا شهربان

ساتراپ شکل یونانی‌شدهٔ واژهٔ خْشَثْرَ پاون (به معنای نگهبان قلمرو) (به پارسی باستان: xšaθrapāwn) است که در زمان هخامنشیان به فرماندار یا استاندار یکی از بخش‌های شاهنشاهی گفته می‌شد. مثلا ساتراپ ایلام که همان خوزستان است.

در کنار هر ساتراپ، یک فرمانده که عهده‌دار نظامیان هخامنشی مستقر در ساتراپی و یک دستیار، به ساتراپی اعزام می‌شدند. وظیفه فرمانده سپاهیان این بود تا کنترل نظامیان از دست ساتراپ‌ها خارج باشد و امکان شورش به حداقل برسد. وظیفه دستیار مدیریت مالیات و خراج به دولت مرکزی بود. در کنار این اقدامات، مأموران مخفی نیز به ایالت‌های شاهنشاهی فرستاده می‌شدند تا بر عملکرد ساتراپ‌های اعزامی نظارت داشته و در صورت نیت ساتراپ‌ها برای شورش، به دربار و شاهنشاه اطلاع بدهد. این مأموران به «چشم و گوش شاه» مشهور بودند.

ساتراپ

نگاره ساتراپ‌های شاهنشاهی هخامنشی درتخت جمشید

واژهٔ خشترپاون از پارسی باستان، در پهلوی شَترپان و در زبان پارسی نو به شکل شَهربان درآمده است که این واژه در زبان یونانی به ساتراپ تبدیل شده‌است. شهربان به چم (معنی) استاندار به کار می‌رفته‌است و واژهٔ عربی شرطه به معنی شهربان و پلیس از همین واژهٔ پهلوی «شَتر» به معنی «شهر» گرفته شده‌است. شرطه همچنین نام بخشی از شهر بغداد است.

عضو کانال ما در تلگرام شوید

عضو کانال ما در واتساپ شوید

اسکندر و سلوکوس یکم (۳۱۲–۲۸۱ پیش از میلاد) جانشین او نیز سرزمین‌های خود را به شهربانی‌های فراوانی بخش کرده بودند. سرزمین‌های سلوکوس ۷۲ بخش بودند و وی برای هر کدام یک شهربان برگمارد ولی شهربانی‌های او کوچک‌تر از شهربانی‌های هخامنشی و اسکندر بوده‌اند.

در دوران سلوکیان

از سال ۳۳۰ تا ۳۲۸ پیش از میلاد شماری از ایرانیان توسط اسکندر به عنوان ساتراپ گمارده می‌شوند و برخی از فرماندهان ایرانی در ارتش اسکندر مشغول به کار می‌گردند. به این ساتراپ‌ها فَرَتَرَکه گفته می‌شد.

منبع:

  • تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا
  • تاریخ جنگ پلوپونزی، توسیدید، ترجمه محمدحسن لطفی تبریزی
  • Cambridge University Press (1968–۱۹۹۱). Cambridge History of Iran. (8 vols.). Cambridge: Cambridge University Press. ISBN ۰-۵۲۱-۴۵۱۴۸-۵.

نظرات خود را برای ما ارسال کنید

علی شنبه , ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۳

احمقها، کل خاک ایران فعلی چند سال در تصرف مغولها،عربها و یونانی ها و….بوده؟

ناشناس پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۶

زیاد داستان ساختگی خوندین تاثیر گداشته آقا کم اون … نامه فردوسی رو بخونین

محمد پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۹

اول ترک ..بعدا پارس ! شما اول برو اصل و نسبت را در هندوستان و افریقا پیدا کن ، بعدا روی اثار تاریخی و مجسمه ها و سنگ نوشته های پهلوی ساخته مانور بده! شاه مزدور مدفون هر روز یک کوهی را میکند و چند خط میخی روی ان می نوشت و با هماهنگی اربابان انگلیسی و اسراعیلی و امریکایی انها را بجای اثار تمدنی قالب میکرد!! همانطور که اسراعیل الان عزه را شخم زده و نسل کشی کرده ! ولی مدیای غرب همچنان با پشتیبانی از قاتلان سهیونیست هرمخالف جنایات را با چوب یهودستیز میراند! زمان پهلوی دست نشانده هم هر جعلیاتی را بعنوان تاریخ و تمدن ملت مظلوم و تجت ستم ایران قالب میکرد!! و هنوز اشاعه این جعلیات ادامه دارد!!..

فرح پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳ - ۴:۴۳

چه مطلب جالبی …پس ترکیه روزگاران زیادی خاک ایران بود…نمی دانستم…دروود

آخرین اخبار