چاپ کد خبر: 141628
9 اردیبهشت 1403

حشاشین چه کسانی بودند؟

حَشّاشین یک فرقهٔ نزاریه از شیعیان اسماعیلیه بودند که به‌دست حسن صباح بنیان نهاده شد. آن‌ها بین سال‌های ۱۰۹۰ تا ۱۲۷۵ میلادی در کوهستان‌های سرزمین ایران و شام زندگی می‌کردند.

واژه امروزی Assassination در انگلیسی به مفهوم ترور از روش آنها برای حذف مخالفینشان سرچشمه گرفته است. نزاریان در اواخر قرن یازدهم پس از بحران جانشینی در خلافت فاطمیان بین نزار بن المستنصر و برادر ناتنی وی، خلیفه احمد مستعلی شکل گرفت.

از مورخان معاصر می‌توان در میان اعراب به ابن قلانسی و عزالدین بن اثیر و در میان ایرانیان به عطاملک جوینی اشاره کرد. دو نفر اول از حشّاشین به عنوان باطنیان یاد می‌کردند، عنوانی که به‌طور گسترده توسط خود اسماعیلیان پذیرفته شده است.

Shiite Calligraphy symbolising Ali as Tiger of God.svg

نِزاریه  شاخه‌ای از مذهب اسماعیلی و پرجمعیت‌ترین گروه از این مذهب است. اسماعیلیه دومین شاخه پرجمعیت مذهب شیعه، پس از دوازده‌امامی‌ها هستند.

جمعیت فرقهٔ نزاریه در جهان ۱۵ میلیون نفر تخمین زده می‌شود که تقریبا ۱۰ درصد جمعیت کل شیعیان را شامل می‌شوند. کریم آقاخان، امام کنونی، و چهل و نهمین امام نزاریه می‌باشد. آقاخان از جایگاه بین‌المللی برجسته‌ای برخوردار است و در بیش از ۳۵ کشور نمایندگی دیپلماتیک دارد. امامت اسماعیلیه یک نهاد مذهبی است که از رسوم و تشریفات یک دولت یا حاکمیت بدون سرزمین بهره می‌برد.

نزاری‌ها و مستعلی‌ها ۹ خلیفهٔ نخست فاطمی را به‌عنوان امام می‌پذیرند، اما بر سر انتخاب خلیفه دهم، میان نزار بن المُستَنصِر و احمد بن المستنصر (مُستَعلی) اختلاف نظر دارند. جانشین المستنصر بالله بنابر حکم آشکار خود او، پسر بزرگش، نزار بود. اما امیر سپاه مصر که به مستعلی (پسر دیگر خلیفه)، ارادت داشت، وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند. البته چون این قول، حکم آشکار خلیفهٔ پیشین نبود نتوانست همه اعضای جامعه اسماعیلی را راضی و خشنود کند.

حشاشین در زبان فارسی قدیم به معنی داروفروشان بوده است و چون در منطقه الموت گیاهان دارویی به وفور یافت می‌شد آنان صادر کننده دارو بوده‌اند و به آنها حشاشین گفته می‌شد.

حشاشین (به انگلیسیAssassin) نامی است که صلیبیون و اروپائیان قرون وسطایی به باطنی‌ها در دوران الموت، که گستره حکمرانی‌شان، ایران و سوریه را به مرکزیت قلعه الموت شامل می‌شد، استفاده می‌شود. نام حشاشین توسط صلیبیون از سوریه به اروپا منتقل شده و در شکل‌های گوناگون ادبیات غربی جنگ‌های صلیبی، در متون عبری و یونانی به کار رفته است. حشاشین در واقع (افراد معتقد و پایبند به دین) نام داشتند که غربی‌ها آن را سهواً به مشتقی از واژه حشیش نسبت دادند.

450px Assassins2 alamut

تصویر اول: الموت در نسخ خطی قرن ۱۵ میلادی

باطنی‌ها یک گروه شیعی مهم بودند، در اروپا سده میانه به اسم «اساسین» معروف شدند. ممکن است این نظریه به وجود بیاید که واژه حشاشین از واژه اساسین گرفته شده باشد در صورتیکه در زمان حسن صباح مسلمانان هنوز با فرنگی‌ها آن گونه مناسباتی نداشتند که از آنان اصطلاحاتی اقتباس نمایند بنابراین حشاشین از واژه اساسین گرفته نشده بلکه واژه اخیر از طرف فرنگی‌ها اقتباس گردیده است و حشاشین برخلاف باور عامه و برخی از صاحبنظران به معنی کسانی‌که حشیش می‌کشیدند و بعد از آن دست به اعمالی چون قتل می‌زدند نیست.

این نامگذاری از اصطلاح حشاش که خود مشتق از واژه حشیش به معنای داروساز (گیاه شناسان) ریشه گرفته است که در قرون چهارم و پنجم خورشیدی در کشورهای اسلامی و به‌خصوص در ایران دارو فروشان را بنام حشاشین می‌خواندند و در بعضی از شهرهای بزرگ ایران بازاری به نام بازار حشاشین (دارو فروشان) وجود داشت. جنگجویان صلیبی و وقایع نگاران غربی آنها، که در دهه‌های آغازین قرن ۱۲ م در خاور نزدیک با اعضای این فرقه مذهبی برخورد کرده بودند، این اصطلاح را رواج دادند.

اروپایی‌های سده میانه که از دین اسلام و اعتقادات و اعمال دینی مسلمانان اطلاعی نداشتند، یک سلسله داستان‌های به هم پیوسته را نیز دربارهٔ کارهای مرموز و سری حشاشین و رهبر آنها، حسن صباح (که پیرمرد کوهستان می‌نامیدند) شایعه ساختند.

با گذشت زمان، افسانه حشاشین در روایت مارکوپولو به اوج خود رسید؛ و واژه حشاشین که ریشه آن فراموش شده بود، به عنوان واژه‌ای معمولی به معنی «آدم‌کش» وارد زبان انگلیسی شد. در واقع حشاشی (Assassin) در زبان انگلیسی به کسی گفته می‌شود که با اهداف و عقاید خاصی که از نظر خود مثبت است به قتل فردی، یا افرادی مخصوص در جامعه می‌پردازد.

نحوه انجام عملیات فدائیان بدین گونه بود که نقشه ترور یا عملیات مربوط در خفا اما اجرای آن در ملأ عام و گاهی به‌صورت مخفیانه، و جان فشانی به قصد احتیاط در اطلاعات چاشنی کارشان بود.

پراکندگی قدرت، اصل مهم ترور اشخاص بود قبل از ترور، شخص خنجری را به همراه یادداشتی بالای سر طرف قرار می‌داد و او متوجه می‌شد که مورد دشمنی اسماعیلیان قرار گرفته است. ترور در جایی که قدرت در دست یک فرمانده قرار داشت، شکل می‌گرفت. ضعف فرد می‌توانست هر اقدام اجتماعی را به هم بریزد و آن را خنثی کند.

نگاره‌ای خیالی از حسن صباح

حسن صباح در این کار به روشی روی آورد که غلات، خوارج، شیعه، صلیبیان و خود سلجوقیان نیز آن را به کار می‌بردند. اما این سیاست را به شکلی اغراق‌آمیز به اسماعیلیه ایران و شام نسبت دادند و به همین خاطر هر قتلی که در سرزمین‌های مرکزی اسلام رخ می‌داد به فدائیان اسماعیلی نسبت داده‌می‌شد. عدادی از سنیان به دلیل ترسی که داشتند در زیر لباس‌های خود جوشن می‌پوشیدند. این قتل‌ها باعث شد سنی‌مذهبان تعدادی از افراد مشکوک شهر را جمع کنند و از بین آن‌ها تعدادی را به قتل برسانند و چنین افرادی که خود این قتل‌عام‌ها را ترتیب می‌دادند، مورد هدف اسماعیلیان قرار می‌گرفتند و کشته می‌شدند.

سه یار دبستانی

در داستان سه یار دبستانی، که ادوارد فیتزجرالد بر دیباچه ترجمه انگلیسی رباعیات خیام آورده است، خیام، خواجه نظام الملک و حسن صباح، ارتباط داده شده‌اند.

ادعا بر این است که این سه شخصیت، یاران دبستانی بودند که هم قسم شدند که هرکدام زودتر به مقام و منصبی رسیدند، دیگران را یاری دهند. از این سه، نظام الملک نخست منصب یافت و به وزارت سلجوقی رسید. وی عهد خویش را نگه داشت و برای خیام مشاهره‌ای منظم برقرار کرد و به حسن صباح مقام عالی در دستگاه حکومت واگذاشت. داستانی که نقل می‌شود ان است که ملکشاه سلجوقی از نظام الملک امار و ارقام مالیات ممالک را خواست، خواجه از ملکشاه ۶ ماه مهلت در خواست کرد اما حسن گفت که در عرض ۱۰ روز امار و ارقام را جمع‌آوری می‌کند لذا بعد از ده روز که صباح به دربار ملکشاه وارد شد خواجه غلامی را مأمور کرد تا خللی در کار صباح ایجاد کند و او را نزد ملکشاه خوار سازد. و غلام نیز موفق شد و صباح را از دربار راندند. حسن سوگند یاد کرد که انتقام بگیرد؛ لذا راهی مصر شد و در آنجا بر اسرار مذهب اسماعیلی آگاه شد، و بعداً به ایران بازگشت و سران آن زمانِ فرقه اسماعیلی به او یارانی کار کشته دادند. او فرقه‌ای تشکیل داد که با کارهای خود دولت سلجوقی را به هراس انداخت.

AHMosque

مسجد الحکیم در قاهره – ساخته شده توسط خلفای فاطمی اسماعیلی مذهب

اسماعیلیه یکی از فرقه‌های امامیه است. اسماعیلی‌ها نام خود را از اسماعیل بن جعفر به عنوان جانشین معنوی (امام) منصوب جعفر صادق گرفته‌اند، که در آن با شیعه دوازده‌امامی تفاوت دارند. دوازده‌امامی‌ها، موسی کاظم برادر کوچکتر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفته‌اند.

اسماعیلی‌های هفت‌امامی او را امام هفتم و غائب به حساب می‌آورند، اما اسماعیلی‌های مستعلیه و اسماعیلی‌های نزاری او را امام ششم می‌دانند. اسماعیلی‌های مستعلیه، طیب بن منصور ابوالقاسم را امام بیست و یکم و غائب می‌دانند. همچنین امامت نزاریه تا به امروز ادامه پیدا کرده است و امام زمان و چهل و نهم نزاریه، کریم آقاخان است.

اسماعیلی‌ها هم‌زمان با روزگار سامانیان سر برآوردند و سده‌ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شده است. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر کشورها پراکنده‌اند. چنان‌که هانری کربن می‌گوید اسماعیلی‌های نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغول‌ها و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلی‌های مستعلوی که در دوره فاطمی در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده‌اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.

حسن صباح (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری؛ ۴۴۵ هجری قمری / ۱۰۵۰ میلادی – ۲۶ ربیع‌الثانی ۵۱۸ / ۱۲ ژوئن ۱۱۲۴) بنیان‌گذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات ایران و حجت امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیهٔ نزاری بود. او در خانواده‌ای شیعهٔ دوازده امامی در قم زاده شد. پدرش، علی بن محمد بن جعفر صباح حمیری، از اهالی کوفه بود، اما ادعا داشت که نسبش به حمیری یمنی می‌رسد.

حسن در ری به عنوان شیعهٔ دوازده امامی تعلیم یافت، اما پس از آشنایی با امیره ضراب و ابونصر سراج به مذهب اسماعیلی گروید و مورد توجه عبدالملک بن عطاش، داعی بزرگ عراق عجم، قرار گرفت. تا پیش از سی سالگی، وی با سفر به مصر تحصیلات خود را کامل کرد و از اوضاع خلافت فاطمیان آگاه شد. حسن صباح پس از بازگشت از مصر به عنوان حجت امام در فلات ایران به تبلیغ و ترویج اصول مذهب اسماعیلیه  دست زد.

او به نقاط مختلفی از جمله گرگان، ساری و دماوند رفت. وی در ۴۸۳ ه‍.ق / ۱۰۹۰ م. الموت را به عنوان مرکز اسماعیلیه در ایران برگزید تا از آنجا اسماعیلیان ایرانی را رهبری کند. او پس از تصرف قلعهٔ الموت، اقدام به تصرف دژهای مناطق مختلف ایران از جمله شاهدژ، قهستان، لمسر کرد، تا با توجه به موقعیت استراتژیک و خاص دژها برای دفاع در مقابل امپراتوری سلجوقی و همچنین سهولت کار برای ترویج مذهب اسماعیلیه، از آن‌ها بهره‌برداری کند.

پس از درگذشت المستنصر بالله، خلیفهٔ فاطمی، در ۴۸۷ ه‍.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره و بروز اختلاف بر سر جانشینی وی، حسن صباح از نزار فرزند ارشد امام حمایت کرد و با به قتل رسیدن نزار توسط برادر کهترش، حسن صباح  رهبری نزاریان در آسیای مرکزی، ایران، عراق و شام را بر عهده گرفت و ارتباط خود را با خلافت فاطمی به‌طور کامل قطع کرد.

Alamut2

بخشی از دیوارهای دژ الموت در الموت شرقی

حسن صباح حکومت اسماعیلیهٔ الموت را بنا نهاد و به ترویج افکار آزادی‌خواهانه دست زد. حسن صباح از تأثیرپذیری سلجوقیان در امر مشروعیت از خلافت بنی عباس و سیاست اقطاع و طبقه‌بندی زمین‌ها ناراضی بود و با تمام نیرو به مقابله با آن‌ها برخاست. او درگیری‌هایی با ملکشاه، برکیارق، سنجر و محمد طپر داشت. در دورهٔ وی خواجه نظام‌الملک جان خود را بر سر ستیز و تعصب با اسماعیلیه گذاشت.

حسن صباح از علوم مختلف از جمله فلسفه، هندسه، نجوم و سیاست آگاهی داشت. وی دائماً مشغول نوشتن کتاب و مطالعه بود. کتاب فصول اربعه و مقدمهٔ کتاب سیدنا از نوشته‌های صباح است.

با سرنگونی سامانیان و روی‌کارآمدن ترکان وضع اسماعیلی‌ها از آنچه بود بدتر شد. در کنار دیگر دگراندیشان اسماعیلی‌ها نیز مورد آزار و کشتار سلطان محمود غزنوی قرار گرفتند. محمود در این کشتار با دستگاه خلیفه‌گری بغداد همدست بود.

در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلی‌ها را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومت خویش را به کوه‌ها و دژهای کوهستانی رساند و خودش در دژ افسانه‌ای الموت آشیان گرفت. پس از استوار شدن از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این روزگار دوران اوج اسماعیلی‌ها بود.

او در ۵۱۸ ه‍.ق / ۱۱۲۴ م. در حالی از دنیا رفت که لرزه بر اندام قدرتمندترین رهبران جهان انداخته بود. او دو پسر داشت که هر دو را به جرم تخلف از اصول دین قصاص کرد؛ یکی را به جرم نوشیدن شراب و دیگری را به جرم دخالت در قتل داعی حسین قائنی که پس از مدتی مشخص شد نقشی در آن ماجرا نداشته‌است. این عمل صباح نشانگر عزم راسخ و همت شامخ او پیرامون اصول دینی است.

Lambsar Fortress 1

آثار باقی‌مانده از دژ لمبسر در الموت غربی

صباح قبل از مرگ خود کیا بزرگ امید را از لمسر فراخواند و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. مقبرهٔ حسن صباح تا سال ۶۵۴ ه‍.ق / ۱۲۵۶ م. پابرجا بود و از زیارتگاه‌های نزاریان به‌شمار می‌آمد تا سرانجام به دست مغولان ویران شد.

طی حمله مغول به امپراتوری خوارزمشاهیان، حشاشین ضربهٔ شدیدی از امپراتوری مغول خورد. فرماندهٔ مغول یعنی قربقا در سال ۱۲۵۳ (پیش از پیشروی هولاکو خان در ۱۲۵۶) به چندین دژ متعلق به حشاشین تاخت. طی محاصرهٔ میمون دز، آخرین امام اسماعیلیان تسلیم مغولان شد. امام به زیردستان دستور داد که تسلیم شوند و دژهای خود را نیز ویران کنند. تسلیم بعدی دژ نمادین الموت نشان‌گر پایان نزاریه در ایران بود.

دژ لمسر در ۱۲۵۷ و مصیاف در ۱۲۶۷ نیز سرنگون شد. حشاشین مجدداً در سال ۱۲۷۵ الموت را برای چند ماه در دست گرفت، اما درهم شکستند و قدرت سیاسی آن‌ها برای همیشه از میان رفت. رکن‌الدین خورشاه نیز اندکی پس از آن کشته شد. برخی از سنگرها به‌ویژه گرد کوه برای سالیان درازی به ایستادگی ادامه دادند.

اگرچه کشتار مغول در الموت، پایان نفوذ اسماعیلیان در منطقه تعبیر می‌شد، اما منابع گوناگون می‌گویند که نفوذ سیاسی اسماعیلیان همچنان ادامه داشت. در سال ۱۲۷۵ پسری از امام رکن‌الدین خورشاه موفق شد الموت را برای چند سال باز پس گیرد. به نظر می‌رسد فعالیت سیاسی اسماعیلیان در منطقه نیز به رهبری سلطان محمد بن جهانگیر و پسرش تا زمان اعدام وی در سال ۱۵۹۷ ادامه داشته است.

The Assassins 2024

در سال ۲۰۲۴ مجموعهٔ تلویزیونی مصری حشاشین پخش شد.حشاشین (عربی: الحشاشین) مجموعهٔ تلویزیونی درام تاریخی مصری است که پخش آن در ۱۲ مارس ۲۰۲۴ آغاز شد. این مجموعه به خلافت فاطمیان و گروه حشاشین می‌پردازد. این مجموعه به کارگردانی پیتر میمی و با حضور بازیگرانی چون کریم عبدالعزیز، فتحی عبدالوهاب، میرنا نورالدین و احمد عید ساخته شده است.

منبع: ویکی پدیا

نظرات خود را برای ما ارسال کنید

سید اسماعیل سبحانی یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۴

کتاب داستانی حشاشین نوشته تامس گیفورد هم به کشیشهای تندرو و تارک دنیا اشاره دارد که در مواقع خاص فرا خوانده شده و دست به ترورهای سیاسی می زدند

آخرین اخبار