چاپ کد خبر: 112877
4 خرداد 1402

سرگذشت تنها مرد ایرانی که ۲۵۵۰ سال پیش فرعون مصر شد

حاکمان سلسله ۲۶ مصر از همان ابتدا با چشم انداز تهاجم خارجی مبارزه کردند. تهدید اولیه از سوی آشوری ها به شمال شرقی بود، اما بنیانگذار سلسله، پسامتیک اول، با آنها اتحاد استراتژیک برقرار کرد.

هوشنگ جهانبخش| اول فارس : دودمان بیست و ششم مصر واپسین دودمان بومی مصر باستان تا پیش از فتح شدن این کشور به دست هخامنشیان در ۵۲۵ پیش از میلاد بود. این دودمان در حدود ۶۸۵ پیش از میلاد بنیاد نهاده شد و از آنجا که خاستگاه و پایتخت فرعون‌های آیندهٔ این دودمان شهر سائیس بود، گاه به دورهٔ استقرار آنان دوره سائیت هم گفته می‌شود.

Portrait of a Pharaoh of the Saite Dynasty

پرتره یک فرعون از سلسله دودمان بیست و ششم مصر (سلسله سائیس)

فرعون در حین ایفای نقش رعیت وفادار، از مرکز قدرت خود در دلتای نیل برای کنترل تمام مصر گسترش یافت و نیروهای مسلح خود را با مزدوران یونانی تقویت کرد.این دودمان نسب خود را از دودمان بیست و چهارم مصر می‌گیرند. پسامتیک یکم -اولین فرعون این دودمان- از درگیری‌های داخلی آشوریان بهره برد و آنها را از مصر بیرون رانده خود به فرمانروایی سراسر مصر دست یافت. او با ژیگس پادشاه لودیه هم‌پیمان شد، همچنین مزدورانی از کاریا که یونانی بودند را به خدمت درآورد و به یاری آنان توانست در برابر تازش‌های پسین آشوریان ایستادگی نماید.

آنگاه که در ۶۱۲ پیش از میلاد آشوریان به کل از میان رفتند، پسامتیک و جانشینانش کوشیدند تا خلاء آشوری‌ها در شرق نزدیک را خود پر کنند، ولی با ظهور امپراتوری بابل، این بابلیان بودند که توانستند جایگزین آشور شوند. به هر روی آپریس -فرعون این دودمان- با بهره‌گیری از مزدوران یونانی توانست جلوی نفوذ بابلیان به مصر را بگیرد.

در همین حال، امپراطوری که مانند آن هرگز دیده نشده بود، در حال جمع آوری قدرت و گسترش از هسته خود در ایران کنونی بود. در سال ۵۳۰ قبل از میلاد، امپراتوری هخامنشی ایران قلمرویی از دریای اژه تا کوه‌های هندوکش را تحت کنترل داشت. آماسیس مزدوران یونانی بیشتری را استخدام کرد و نیروهای دریایی خود را ایجاد کرد، اما هنگامی که در سال ۵۲۶ قبل از میلاد درگذشت. و پسر محاکمه نشده اش، پسامتیک سوم، جانشین او شد، پادشاه ایرانی کمبوجیه به سرعت ضربه زد و مصر را به امپراتوری اضافه کرد.

سرانجام در زمان پادشاهی کمبوجیه، ایرانیان مصر را گشودند، دودمان بیست و ششم را برانداخته و مصر از این زمان با عنوان ساتراپی مصر (مودرایا) بخشی از شاهنشاهی هخامنشی گردید. واپسین فرعون این دودمان -پسامتیک سوم- به بند کشیده شده و به شوش تبعید شد.

اگرچه فتح مصر بر مصر بدون شک یک رویداد آسیب زا و بی ثبات کننده بود، بسیاری از مقامات مصری با حاکمان جدید صلح کردند. برجسته‌ترین در میان این‌ها اوجاهوررسنت، یک درباری بلندپایه در دوران فرمانروایی دو فرعون آخر سلسله بیست و ششم، آماسیس و پسامتیک سوم، و دو فرعون اول ایرانی، کمبوجیه و داریوش اول بود.

گمان می‌رود که اوجاهوررسنت متعلق به یک فرعون قدرتمند بوده است. خانواده مستقر در شهر سایس، پایتخت سلسله بیست و ششم، یا Saite، در دلتای نیل. در دوره آماسیس و پسامتیک سوم، اوجاهوررسنت فهرست طولانی عناوین، از جمله شاهزاده، کنت، مهردار سلطنتی، تنها همراه فرعون، دوست واقعی پادشاه محبوب، کاتب، بازرس کاتبان شورا، کاتب ارشد تالار بزرگ بیرونی، مدیر داشت. از کاخ، و ناظر کشتی های سلطنتی .

پس از به دست گرفتن قدرت توسط ایرانیان، وی همه این عناوین را به جز عنوان آخر حفظ کرد و منصب جدید پزشک ارشد را به عهده گرفت.
Udjahorresnet یکی از معدود مقامات بلندپایه شناخته شده سلسله ۲۶ است که رتبه خود را زیر نظر ایرانیان حفظ کرده است. انعطاف پذیری او باعث شده است که برخی از دانشمندان گذشته به او برچسب همکار – یا حتی خائن – بزنند که کشورش را فروخت تا موقعیت والای خود را حفظ کند. اما برخی اکنون استدلال می‌کنند که اوجاهوررسنت، به‌جای اینکه یک کت و شلوار باشد، نزدیکی خود را به پادشاهان ایرانی برای کمک به حفظ سنت‌های مذهب و حکومت مصر در زمان سلطه بیگانگان به نمایش گذاشت.

ملانی واسموث، مصر شناس در دانشگاه می گوید: «در سطح نظامی، هیچ شانسی برای مقاومت در برابر تهاجم ایران وجود نداشت، بنابراین او با این سوال مواجه شد که چگونه ادامه دهد، چگونه با یک موقعیت سیاسی بسیار چالش برانگیز مقابله کند. هلسینکی به نظر می‌رسد که اوجاهوررسنت تصمیم عمدی گرفته تا حداقل برخی از همکارانش را متقاعد کند که کم‌مشکل‌ترین انتخاب، دستیابی به توافق با حاکمان پارس و مبارزه برای نوعی نیمه خودمختاری است تا اطمینان حاصل کند که فرهنگ مصر تا حد ممکن وجود دارد. زنده می ماند.»


کمبوجیه دوم پادشاهی: ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد دومین شاه دودمان هخامنشی و آغازکنندهٔ دودمان بیست و هفتم مصر و فرزند ارشد کوروش بزرگ و کاساندان است. مهم‌ترین اتفاق دوران فرمانروایی وی، فتح مصر بود. برخی از پژوهشگران معتقدند ریشهٔ نام کمبوجیه ایلامی است. در حالی که پژوهشگران دیگری آن را با قبیله‌های سانسکریت‌زبان موسوم به کمبوجه، که در شمال غرب هند زندگی می‌کنند، در پیوند می‌دانند و بر این باورند که کمبوجیه صورت وصفی نام این قبیله است.

KINGS of LYDIA. Time of Cyrus to Darios I. Circa 545 520 BC

سکه هخامنشی منقش به سر شیر و گاو که احتمالاً در دوران حکومت کمبوجیه دوم ضرب شده‌است.

کمبوجیه پیش از پادشاهی، در دوران فرمانروایی پدرش کوروش، عنوان «شاه بابل» را داشته و نایب‌السلطنه بوده‌است و پس از مرگ پدرش، جانشین وی شد. البته جانشینی در زمان هخامنشیان با پسر ارشد نبوده بلکه به خواست فرمانروا وابسته بود و او از میان فرزندانش یکی را به جانشینی برمی‌گزیند. هرچند انتصاب نخستین پسر معمول بود ولی قانون لازم‌الاجرایی نبود. او پس از به تخت‌نشینی، بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیهٔ مقدمات لشکرکشی به مصر کرد. سپاه او در ماه مه سال ۵۲۵ پیش از میلاد خود را به پلوزیوم رساند و با سپاه مصر درگیر شدند و سرانجام بر سپاه پسامتیخ سوم غلبه کرد. در ماه ژوئن سال ۵۲۵ پیش از میلاد، سپاه او با پیمودن درهٔ نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کرد.

نام کمبوجیه در زبان فارسی باستان Kambūǰiya، در زبان عیلامی Kanbuziya، در اکدی Kambuziya و در زبان آرامی «کنبوزی» خوانده می‌شد. این نام در اسناد مصری و سغدی کنبوت و کمبوت و در یونانی Καμβύσης Kambysēs بوده‌است. از مورخان دورهٔ اسلامی، ابوریحان بیرونی نام این شاه را «قُمب‌سوس» و «قُمبوزِس» و ابوالفرج بن عبری آن را «قُمباسوس بن کوروش» نوشته‌اند.

Capture 8

کمبوجیه پس از فتح مصر، نظم و امنیت را برقرار کرد و سیاست تساهل دینی پدرش را در پیش گرفت. براساس قوانین سنتی مصر، او رسماً «فرعون مصر» لقب گرفت و خود را «شاه مصر علیا و مصر سفلی» و «از نسل خدایان هوروس، رع و اوزیریس» نامید. پس از پیروزی کمبوجیه در برابر مصر، وی تصمیم گرفت فتوحات خود را گسترش دهد و به سرزمین‌های ثروت‌مند دیگری همچون لیبی و کارتاژ لشکر بکشد. وی از تبس پنجاه هزار تن را به تصرف واحهٔ آمون فرستاد، اما سپاه وی پس از عبور از واحهٔ بزرگ در بیابان گم شد و هرگز خبری از آن نیامد.

در پاییز سال ۵۲۳ پیش از میلاد، خبرهای نگران‌کننده‌ای کمبوجیه را وادار به بازگشت از نوبه به‌سوی مصر کرد. سپاه وی نیل را تا کوروسکو طی کرد و سپس از راه بیابان عازم نوبه گردید، اما هنگامی که آن‌ها یک‌چهارم راه را پیمودند، آب و آذوقهٔ سپاه تمام شد و آن‌ها پس از دادن تلفات بسیار، ناگزیر به بازگشت شدند.

Stela Cambyses Apis closeup

کمبوجیه به عنوان فرعون مصر هنگام عبادت یک گاو آپیس، مربوط به ۵۲۴ قبل از میلاد.

بنا به روایت هرودوت، بردیا به‌همراه کمبوجیه به مصر رفت ولی پس از مدتی بین آن‌ها اختلافاتی ایجاد شد و کمبوجیه دستور داد برادرش به ایران بازگردد و مخفیانه فرمان قتل او را صادر کرد که در بین راه توسط مأموران دولتی کشته شد. اما بنا بر سنگ‌نبشتهٔ داریوش در بیستون، کمبوجیه قبل از حرکت به‌سوی مصر، بردیا را به قتل رسانید. اما پژوهشگران معاصر در درستی قتل بردیا توسط کمبوجیه اتفاق نظر ندارند. کارل جولیوس بلوخ، آلبرت اومستد و برخی دیگر از تاریخ‌دان‌ها معقتدند مردی که بر کمبوجیه شورید، در واقع بردیای واقعی پسر کوروش بزرگ و وارث حقیقی سلطنت بود. داریوش بزرگ او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد.

هرودوت می‌گوید که ایرانیان به کمبوجیه «جبار» می‌گفتند زیرا او نیمه‌دیوانه، ستمگر و گستاخ بود؛ اما این ارزیابی، نشان‌دهندهٔ تبلیغات منفی ایرانیان و مصری‌ها در دوران پس از کمبوجیه است. مورخان یونانی گزارش می‌دهند که کمبوجیه، گاو آپیس را با خنجر زخمی‌کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر کشته شد. اما در مطالعات تازه‌ای که براساس کاوش‌های باستان‌شناسی صورت گرفته، نتایج تازه‌ای دربارهٔ اتهامات مورخان به کمبوجیه را روشن می‌سازد؛ بر پایهٔ نوشته‌های رسمی درون مقبرهٔ گاوهای آپیس، مشخص شده که یک گاو در ششمین سال سلطنت کمبوجیه، زمانی که او به نوبه و اتیوپی رفته بود، بی‌آنکه در مصر باشد مرده بود. گاو بعدی هم در ماه اوت سال ۵۲۵ پیش از میلاد مُرده و در تابوتی از جنس سنگ گرانیت قرار گرفته و دفن شده‌است. این واقعه چهار سال پس از مرگ کمبوجیه روی می‌دهد.

بر پایهٔ سنگ‌نبشتهٔ بیستون و متون رسمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشته‌است. بر اساس گفته‌های هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در سوریه بود که خبر برتخت‌نشینی گئومات را از جارچی دریافت کرد. داریوش بزرگ در سنگ‌نبشتهٔ بیستون می‌گوید او «به مرگ خود مُرد».

برخی از پژوهشگران عقیده دارند بنایی که «تخت رستم» نامیده می‌شود و در نزدیکی نقش رستم و در چهار کیلومتری شمال تخت جمشید قرار دارد، برای آرامگاه کمبوجیه در نظر گرفته شده بود ولی پس از مرگش ناتمام ماند. برخی دیگر نیز اعتقاد دارند ویرانهٔ سنگی «زندان سلیمان» در پاسارگاد آرامگاه کمبوجیه است. گروهی دیگر نیز آثار سنگی بین تخت جمشید و نقش رستم که به نام تخت گوهر معروف است را آرامگاه کمبوجیه دانسته‌اند.


در خلال سال‌هایی که کمبوجیه با ماساگت‌ها درگیر بود، مصری‌ها که متوجه خطر روزافزون شده بودند، خود را برای جنگ آماده کردند. در تاریخ ۶۲۵ پ.م. پس از آنکه آشوری‌ها از مصر بیرون رانده شدند، تاج و تخت را پسامتیک یکم تصاحب کرد و بدین ترتیب بنیان‌گذار بیست و ششمین دودمان سلطنتی آنجا شد.

203px Cambyses in Egypt.svg
مسیر لشکرکشی کمبوجیه به مصر و مکان‌های وقوع جنگ.
کمبوجیه در سال‌های پس از به تخت‌نشینی، بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیهٔ مقدمات لشکرکشی به مصر کرد، یعنی همان کاری که پدرش کوروش هم قصد آن را داشت و نکرد. در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، تدارک لازم برای لشکرکشی به مصر پایان یافت و پس از برگزاری جشن‌های نوروز، سپاه کمبوجیه با پشتیبانی و کمک رئیسان و شیوخ عرب نبطی در طی ده روز از صحرای سینا گذشت. رؤسای قبایل متعهد شدند که با قرار دادن هزاران شتر با مشک‌های آب در منازل مختلف سفر، آب آشامیدنی سپاهیان را تأمین کنند. کشتی‌های جنگی هخامنشی نیز در طول ساحل دریای مدیترانه، این سپاهیان را که در خشکی راه می‌پیمودند، پشتیبانی می‌کردند.این سپاه متشکل از اقوام گوناگونی بود، به‌طوری‌که بعدها اوجاهورسنت، دریاسالار ناوگان مصری، برداشت خود را چنین نوشت: «بیگانگانی از سرزمین‌های بیگانه همراه کمبوجیه بودند.» کمی پیش از این حمله، آماسیس دوم فرعون مصر پس از حکومتی طولانی درگذشته بود و سلطنت به پسرش پسامتیک سوم رسیده بود.

ایرانیان در ماه مه سال ۵۲۵ پیش از میلاد خود را به پلوزیوم که دروازهٔ شمال شرقی مصر محسوب می‌شد رساندند و با سپاه مصر درگیر شدند و سرانجام سپاه کمبوجیه بر سپاه پسامتیک غلبه کرد. شهر مقدس و کاهن‌نشین هلیوپولیس نیز در برابر کمبوجیه ایستادگی کرد ولی این مقاومت طولانی نبود و به‌زودی شکسته شد. فرعون پسامتیک سوم به «کاخ سفید» خود در پایتختش ممفیس عقب‌نشینی کرد. کمبوجیه نماینده‌ای به سوی او فرستاد و وی را دعوت به تسلیم کرد اما مردم ممفیس این نماینده و ملوانان قایق او را کشتند. پس از این، شهر محاصره شد و پس از ده روز مقاومت، در ماه ژوئن سال ۵۲۵ پیش از میلاد، بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شد و به این ترتیب، هخامنشیان با پیمودن درهٔ نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کردند. لیبیایی‌های ساکن در غرب مصر، و نیز یونانی‌های دولت- شهر ساحلی «کیرِن» و شهر «بارکا» با فرستادن پیشکش، داوطلبانه به تبعیت کمبوجیه درآمدند. کمبوجیه در ابتدا با پسامتیک به ملاطفت رفتار کرد و او را به عنوان ساتراپ مصر منصوب کرد ولی پس از آنکه پسامتیک علیه او شورش کرد، دستگیر و پس از آن مجبور به خودکشی شد و به‌جای او یک فرماندهٔ ایرانی به‌نام آریاندس، ساتراپ مصر شد.

Egypt Udjahorresnet Statue
مجسمهٔ اوجاهورسنت که در موزهٔ واتیکان نگهداری می‌شود.
کمبوجیه پس از حمله به مصر، نظم و امنیت را برقرار کرد، سیاست تساهل دینی پدرش را در پیش گرفت، نیروهای خود را از معابد اشغال‌شده فرا خواند و مسئولیت‌های اجرایی بیش‌تری به مصری‌ها، از جمله اوجاهورسنت سپرد و درآمدهای پیشین معبد الههٔ نیت در سائیس را مقرر کرد. براساس قوانین سنتی شاهانهٔ مصری، او رسماً «فرعون مصر» لقب گرفت و خود را «شاه مصر علیا و مصر سفلی» و «از نسل خدایان هوروس، رع و اوزیریس» نامید. این سیاست‌ها همانند کارهای پدرش در بابل بود و با هدف جبران گذشته و جذب مصری‌ها صورت گرفت ولی با شورش پسامتیک سوم، به یکباره پایان یافت.

نوشته‌های روی تندیس اوجاهورسنت که امروزه در موزهٔ واتیکان نگهداری می‌شود، نشان می‌دهد که سیاست کمبوجیه در مصر، دقیقاً پیرو سیاست پدرش کوروش در بابل بوده‌است کمبوجیه به اوجاهورسنت دستور داد که عنوان‌های سلطنتی را برای او بیاورد تا خود را با فرعون‌های پیشین هم‌تراز کند. علاوه بر این، کمبوجیه می‌خواست خود را به عنوان وارث قانونی سلطنت مصر معرفی کند. در تبلیغات حکومتی نیز چنین عنوان می‌شد که کمبوجیه، پسر کوروش و نیتتیس دختر فرعون آپریس است و بنابراین کمبوجیه از طرف مادر، مصری است. دلیل حملهٔ او به مصر نیز، گرفتن انتقام پدربزرگش از فرعون آماسیس عنوان می‌شد که پیش‌تر غاصبانه سلطنت را از آپریس ستانده بود و اکنون کمبوجیه سلطنت بر مصر را که حق قانونی خاندانش بوده را پس می‌گیرد.ظاهراً داستان ازدواج کوروش با دختر فرعون مصر بعدها توسط کاهنان مصری جعل شده تا فتح مصر را به یک نوادهٔ فرعون که به روایات آنان کمبوجیه باشد، نسبت دهند. برخی از تاریخ‌نگاران یونانی ادعا می‌کنند که کمبوجیه پس از فتح مصر، مقبرهٔ آماسیس را ویران کرد و جسد مومیایی وی را سوزاند. این در حالی‌ست که تاکنون هیچ‌گونه گزارش و مدرکی از منابع مصری، مبنی بر تعرض و تخریب معابد مصر توسط کمبوجیه به‌دست نیامده است. اما در گروهی از الواح سلطنتی، نام آماسیس عمداً از سندها پاک شده‌است و اگر به درستی روایت‌های نویسندگان یونانی تکیه کنیم، احتمالاً این حذف القاب در دورهٔ پادشاهی کمبوجیه بوده‌است.

فرعون آماسیس به معابد امتیازهای فراوانی اعطا کرده بود اما کمبوجیه با اقدامات اقتصادی، به مقابله با این کاهنان برخاست و این امتیازها را کاهش داد. او در ابتدا فقط ۳ معبد را مستثنی کرد. در پاپیروسی که کتابخانه ملی فرانسه وجود دارد، برخی از این تصمیمات ذکر شده‌اند: «از چارپایان کوچکی که وقف معابد خدایان بوده‌است، بعد از این فقط نیمی داده شود». در مورد پرندگان اهدایی دولت نیز آمده‌است: «دیگر به آن‌ها ندهید! کاهن‌ها باید خودشان غاز پرورش بدهند و آن‌ها را به خدایان‌شان تقدیم کنند». در این سند به مقدار زیادی غله، نان، هیزم، کتان، پاپیروس و… اشاره می‌کند که معابد از آن‌ها محروم شده‌اند. بزرگ‌ترین موردی که حذف می‌شود، نقره است؛ نقره‌ای به وزن ۱۴٬۶۰۸ کیلوگرم. متون قانونی و اجرایی مصریان در سال اول سلطنت کمبوجیه در مصر نیز تأیید می‌کنند که غلبهٔ هخامنشیان بر این سرزمین باعث ضربه و خسارت اقتصادی به زندگی مردم مصر نشده‌است. به گفتهٔ ادا برسیانی، این دوراندیشی کمبوجیه که تعهدات مالی دوران آمازیس را کاهش داد، باید به حق اقدامی اقتصادی دانست نه بی‌حرمتی یا تنفر از خدایان و عقیده‌های مصریان؛ زیرا او به سه معبد اجازه داد تا مراسم کهن خود را ادامه دهند و پرستش را در معابد دیگر منع نکرد. همچنین ممکن است که کمبوجیه در نظر داشته تا با لغو عواید دوران آماسیس، خاطرهٔ او را از بین ببرد که طبیعتاً، این فرمان تنفر شدیدی را در میان کاهنان مصری نسبت به کمبوجیه برانگیخت.

به هر روی، با بررسی مدارک و اسناد مختلف می‌توان به این نکته پی برد که کمبوجیه ماهرانه از اعتقادات محلی استفاده کرد و خود را در قالب یک فرعون مشروع مصری درآورد.متون مصری اشعاری دارند مبنی بر اینکه کمبوجیه سیاست سلسلهٔ بیست و ششمین، دودمان پیشین در مصر را کماکان ادامه داد و کوشید تا مردم مصر را به طرف خود بکشاند.

Cambyses II

تصویری از کمبوجیه، مربوط به سال ۱۵۵۳ میلادی.

بر پایهٔ سنگ‌نبشتهٔ بیستون و متون رسمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشته‌است. او هنوز در مصر بود که گئومات در ۱۱ مارس سال ۵۲۲ در ایران جای او را گرفت و بر تخت نشست. بر اساس گفته‌های هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در سوریه بود، که خبر برتخت‌نشینی گئومات را از جارچی دریافت کرد.

مرگ کمبوجیه در هاله‌ای از ابهام و افسانه است: بر اساس کتیبهٔ بیستون، او «به مرگ خود مُرد». این عبارت مشخص نمی‌کند که آیا کمبوجیه خودکشی کرد یا چنانچه برخی استدلال کرده‌اند، منظور داریوش، مرگی بر اثر جهالت و عقوبت کارهای کمبوجیه بود.

800px Old Achaemenian temple at Pasargades

بنای آرامگاه کمبوجیه در پاسارگاد

عبدالحسین زرین‌کوب معتقد است که این جملهٔ داریوش، هم فکر وقوع خودکشی را نفی و هم مرگ طبیعی را انکار می‌کند. پژوهشگران در تفسیر این عبارت، اتفاق نظر ندارند و مشخص نیست، منظور داریوش مرگی طبیعی، خودکشی یا هردو بوده‌است. برخی معتقدند مرگ کمبوجیه تصادفی و به‌دست خودش بوده‌است. در سالنامه‌ها و رویدادنامه‌های محلی مصریان، تنها گفته‌شده که مرگ کمبوجیه در زمان مسافرت روی داده‌است و جزئیات بیش‌تری ذکر نشده‌است. هرودوت گزارش می‌دهد شاه هنگام سوارشدن بر اسب بی‌احتیاطی کرد و خنجری که بر کمر داشت در رانش فرورفت و پس از سه هفته، درگذشت. از سوی دیگر، کتزیاس گزارش می‌دهد که کمبوجیه بر اثر حادثه‌ای در خانه‌اش در بابل درگذشت: «هنگامی که او برای سرگرمی خویش تکه چوبی را با کاردش می‌تراشید، کارد در رانش فرورفت، آن را شکافت و بعد از یازده روز درگذشت.» او همچنین می‌نویسد که ایگسابات، یکی از سرداران هخامنشی جنازهٔ او را با خود به پایتخت آورد.

ببینید| عکس ۱۵ تا از زیباترین پروانه ها که حتما حالتون را خوش می کنه !

آکواپونیک|۲۰ گیاه و سبزی خوردنی که براحتی می توانید در آب بکارید

نظرات خود را برای ما ارسال کنید

آخرین اخبار